Get Mystery Box with random crypto!

@shafiei_kadkani ـــــــــــــــــــــــ ضحّاک در شاهنامه | آزادي خجسته آزادي

@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
ضحّاک


در شاهنامه خطّ زندگی، خطّ باریکی‌ است؛ اندکی انحراف از راه می‌تواند بدبختی بزرگ به‌بار آورد. بارزترین نمونهٔ آن جمشید است. نخستین شهریار بزرگ شاهنامه که همه نعمت و حشمت جهانی را در روزگار خود جمع دارد. در دوران او رنج و بدی و مرگ ناپدید می‌شود. همهٔ مردم در خوشی و خرّمی به سر می‌برند.
«ز رامش جهان پر ز آوازِ نوش».

ولی ناگهان غرور او را می‌گیرد و خود را هم‌پایهٔ پروردگار می‌پندارد و از این رو «فرّه ایزدی» از او گسیخته می‌گردد و مانند ایّوب یک‌شبه همه‌چیز از او روی برمی‌تابد؛ مُلک از دستش می‌رود و ضحّاک او را با ارّه به دونیم می‌کند. بدبختی آن است که بهای گناه فرمانروای نادان را باید نه‌تنها خود او بلکه همهٔ مردمش در طیّ مدّتی دراز بپردازند و از این رو ایرانیان به استیلای هزارسالهٔ ضحّاک محکوم می‌گردند.

جمشید، نه‌تنها مغرور، بلکه یک مستبد تمام‌عیار هم هست زیرا در گمراهی خود به حرف احدی گوش نمی‌دهد. از خصوصیات دورهٔ او آن است که در آن چون و چرا جرم شناخته می‌شود:

«چرا کس نیارست گفتن، نه چُون»

داستان ضحّاک پر از کنایه‌هایی‌ست که همواره اندیشهٔ بشر را به خود مشغول می‌داشته، نمونهٔ تمام‌عیار مَلعَنَت و رذالت، پدرکُشی، گوش دادن به وسوسهٔ ابلیس، داشتن مار بر شانه که تجسّم عذاب وجدان است؛ غذا‌دادن مارها از مغز سرِ جوانان که شومی حاکمِ ستمکاره را می‌رساند.
و اما پایان کارِ ضحاک همان است که هر بیدادگری باید در انتظارش باشد، گرچه در عالمِ واقع بسیاری از اینگونه کسان از چنگ آن رها مانده‌‌اند.



زنده‌یاد استاد دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
سرو سایه‌فکن،
[دربارهٔ فردوسی و شاهنامه]
خط استاد غلامحسین امیرخانی، صفحهٔ ۹۹
#ضحاک
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه