نوشتہ بود... ڪسے را آنچنان دوست د | عـٓ ـٓ ـٓشـٓ ـٓقٓ تـٓ ـ ٓلـ ٓـٓخ
نوشتہ بود... ڪسے را آنچنان دوست دارے ڪہ برایش بجنگی...؟ گفتمـ ؛ از جنگ ها برگشته امـ ، با زخمها و موے سپید و یاد گرفته امـ ڪہ صبور باشمـ و بہ تماشا قانع