Get Mystery Box with random crypto!

زندگی نرمال یک‌شنبه قبل مهمان چند دوست عزیز بودیم و مثل همیشه | بوم رنگ

زندگی نرمال

یک‌شنبه قبل مهمان چند دوست عزیز بودیم و مثل همیشه صحبت‌ رسید به اخبار ایران. سهیل حسابی دلش برای ایران تنگ شده. می‌گوید: "نسرین که درسش تموم بشه، برمی‌گردیم ایران". از آن قدیمی‌های ساکن آمریکاست و چهار گوشه دنیا را دیده. از استرالیا و ژاپن بگیر تا آفریقای جنوبی و کانادا. سهیل و نسرین دلشان پر است از ایرانی‌هایی که آمریکا برایشان بهشت است و ایران جهنم. نسرین می‌گوید: "کاش ایرانیا فقط یکبار بیان اوضاع فلاکت‌بار چهل میلیون بی‌خانمان آمریکایی رو ببینن، تا اینقدر ناشکری نکنن". در ذهن نسرین ریشه همه غصه‌ها و غرب‌پرستی‌ها، فیلم‌های هالیوودی و شبکه‌های اجتماعی‌ست. سهیل می‌گوید: "قطعا برمی‌گردم. با چند تا دانشگاه هم صحبت کردم برای استادی. البته زیاد امید ندارم، بدون رابطه بعیده قبولم کنن، ولی توکل به خدا". نسرین مخالف استاد شدن سهیل است و دنبال استارت‌آپ است. می‌گوید: "با ۱۰، ۱۲ میلیون حقوق چطور زندگی کنیم؟" سهیل اما دلش قرص است: "خدا بزرگه".

حسین که از اول بحث سرش توی گوشی بوده، لبخندی می‌زد و می‌گوید: "آقا سهیل شما انگار خیلی وقته نرفتی ایران. خبر داری چند کیلو گوشت و مرغ و برنج و میوه میشه ۲ میلیون. از هزینه مدرسه، لوازم‌التحریر، پوشاک و اسبا‌ب‌بازی بچه‌ خبر داری؟ اجاره خونه که واویلا. توی شهرستان زیر پنج میلیون، توی تهران زیر ده میلیون یعنی خط فقر. چند درصد تهرانیا بالای ده میلیون حقوق دارن؟ کارگر چقدر در میاره؟ ایشالا زودتر برید ایران، اوضاع دست‌تون بیاد".

سهیل جواب می‌دهد: "اتفاقا خیلی هم پیگیر اخبارم، آمار قیمت‌ها هم دارم، از قطعی برق و آب و مشکلات دیگه هم باخبرم. با این دولت هم که مشکلات چند برابر شده. نمیگم ایران بهشته. حرفم اینه که مشکلات همه جا هست. اینقدر نزنیم توی سر خودمون که بدبختی‌ها مختص ماست. همین آمریکا برای یه عمل پزشکی اگه بیمه نداشته باشی، حسابت با کرام الکاتبین‌ه. باید زندگی‌ات رو بفروشی خرج بیمارستان کنی و آخرش بی‌خانمان می‌شی. باور نداری؟ آمارش رو سرچ کن. وجدانا ایران ازین‌ خبراست؟ ایشالا که تو آمریکا هیچ وقت گذرت به بیمارستان نخوره. ضمنا تو هنوز دانشجویی، از هزینه‌های زندگی خبر نداری. بیمه، مدرسه بچه‌، مالیات‌، تعمیر خونه و هزار خرج دیگه. چندتا ایرانی برات مثال بزنم که همین آمریکا محتاج نون شب‌ هستن. چندتا دکتر بگم که راننده اوبر و گارسون شدن. حق داری حسین جان، دور برت فقط دانشجو بوده و دکتر و مهندس و خانواده‌ پول‌دار، از اوضاع آمریکایی‌ها بی‌خبری".

حسین تقریبا از کوره در می‌رود: "مقایسه باید نسبی‌ باشه، نسبی! واقعا میانگین رفاه تو ایران بیشتر از آمریکاست؟ مشکلات تو ایران کمتره؟ ایرانیا ناشکرن؟ اصلا مگه ایرانیا حق اعتراض دارن که بخوان ناشکر باشن؟" حدیث می‌آید وسط بحث و می‌گوید: "حسین باز می‌خوای دعوا راه بندازی؟ من می‌رم خونه. تو بمون با دوستات و بحثای بی‌خود سیاسی".

در چشم به هم زدنی همه ساکت می‌شوند. ایمان و مائده می‌روند دنبال بساط جوجه کباب، فرید مشغول تهیه سالاد است، کاوه یک چای دارچین اعلا می‌آورد، راضیه هم گز ناب اصفهان را. بعد از ناهار سهیل و حسین یخ‌شان آب شده و درباره بازار سهام‌ حرف ‌می‌زنند ...

@b00mrang