2022-08-26 17:30:09
پشه ها زود به دنیا می آیند و زود از دنیا می روند. مهلت بودنشان خیلی کم است مثل ما آدمها.
سه روز از زندگی آن پشه گذشته بود و می خواست کاری کند، می خواست خدا و حجت خدا را یاری کند...
دعا کرد و از خدا خواست که توفیقش دهد توفیق خدمتی در راه او که همان راه ولیش باشد...
خدا جوابش را داد و گفت: اگر می خواهی کاری کنی؟ باشد، بیا و به پیامبرم که حجت خدا در عصر تو است کمک کن. نامش ابراهیم است.
گفت: خدایا! کاش بتوانم برای یاری او قدمی بر دارم. ولی ببین چقدر کوچکم، زوری ندارم... خدا گفت: تو می توانی کمکش کنی.
و آن پشه مأمور به از بین بردن نمرود، پادشاه ستمگر زمان حضرت ابراهیم شد.... خلاصه همان طور که داستان را می دانید نمرود به عذاب الهی مبتلا شد. عذابی که همین پشه کوچک در آن نقش محوری داشت....و این پشه کوچک چنان تیز بر او تاخت و چنان تند بر سوراخ بینی اش وارد شد که نمرود فرصت نکرد دستش را حتی بجنباند. سه روز و سه شب یک نفس در آن حفره تاریک با همه تاب و توانش، به خاطر خدا و برای پیامبری که حتی ندیده بودش جنگید....
پس از مرگ نمرود، پشه هم دیگر مرده بود، فرشته ای برای بردنش آمد...
فرشته پشه را در دست های لطیفش گذاشت و گفت:
تو را به بهشت می بریم. تو جنگجوی کوچک خدا در یاری پیامبرش بودی...
*
مهم نیست که چقدر کوچکی... چقدر ناتوانی...
از خدا که بخواهی می توانی خدمتگزار امام عصر روحی له الفداء باشی...
#تذکر
@bacheh_shia
324 views14:30