یبار خونه تنها بودم گفتم چیکار کنم چیکار نکنم دیدم گشنمه بعد م | bad chats📌

یبار خونه تنها بودم گفتم چیکار کنم چیکار نکنم دیدم گشنمه بعد من از بچگی عاشق آتیش بازی بودم .
مادرم از بازار یه دسته گل گندم گرفته بود همینجوری وایساده بودم کنار گل گندمه گفتم بیارم یه گندمک درست کنم بخورم فندک رو گرفتم رو گل گندمه آتیش گرفت هول شدم انداختم زمین ... حالا پرده هم تا زمین بود قدش یهو پرده اتیش گرفت اصلا یه وضعی بعد من هیچوقت به هیچکس نگفتم کار من بود و هنوزم که هنوزه همه میگن معلوم نشد کار کیه لابد اجنه آتیش زده دیگه