Get Mystery Box with random crypto!

شعری از همکار بانک مسکن وقت سحر از مردم دنیا خبری نیست جز با | Bankiha 💵 مجله بانکی ها

شعری از همکار بانک مسکن

وقت سحر از مردم دنیا خبری نیست
جز بانکی و کله پز،ز آدم اثری نیست
بیدار خروس و من و گنجشک و دگر هیچ
از دولت گسترده بجز رفتگری نیست.
کاسب به لحاف و کارمندان همه در خواب
جز بانکی در به در، دگر، در به دری نیست
یک صبح نبیند رخ فرزند و زن خویش
از سفره و صبحانه ی منزل خبری نیست
طوفان شده در شهر و ادارات همه تعطیل
جز بانکی بیچاره،، گشاینده دری نیست
شد با کرونا کشته در این بانک هزاران
افسوس که از نام شهادت اثری نیست،
برف آمده،یخ بسته خیابان،شده تعطیل
البته ادارات دگر،بانک خبری نیست،
گر خشک شد از صحبت با خلق گلویش
فرصت بر نوشیدن چای و شکری نیست.
یک لحظه نشد فرصت برخواستن از جای
جرمش شده بانکی و برایش کمری نیست
کوته کنم این شعر، چنین شغل پر از درد
گر فکر کنی،هیچ بجز درد سری نیست
در مجلس و در منبر و در دولت محروم
تنگ است نظرها و به بانکی نظری نیست
از بس که فشردند گلومان ز همه سوی
از این نفس ما، نفس تنگ تری نیست
هر کس که نماینده شد و رفت به مجلس
شمشیر به فیشم زده ، من را سپری نیست
سر کرده به جیبم، ز چپ و راست رسانه
گم کرده خبر،به جیب ما هم خبری نیست
جایی نکنم شکایت از این همه تبعیض
یارب بجز از درگهت امید دری نیست.