Get Mystery Box with random crypto!

👠💅💓دخــتــرونــــه💓💅👠

لوگوی کانال تلگرام banoytakpar — 👠💅💓دخــتــرونــــه💓💅👠 د
لوگوی کانال تلگرام banoytakpar — 👠💅💓دخــتــرونــــه💓💅👠
آدرس کانال: @banoytakpar
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 3.12K
توضیحات از کانال


 وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ  وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ
  

Ratings & Reviews

4.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 4

2022-06-22 22:19:49 کارگشا
بختگشا
جذب پول
باطل سحر
فروش ملک
جذب معشوق
در سریعترین زمان ممکن تضمینی
ارسال ۳ روزه کاملا محرمانه
واسه مشاوره رایگان رو متن آبی بزنید *

https://t.me/joinchat/AAAAAD9SEPjztQItR84YFw
355 views19:19
باز کردن / نظر دهید
2022-06-22 22:19:49
‌راه تشخیص مهره ی مار اصلی لو رفت ‌

‌ ‌رزق و روزیت بسته شده و درآمدت اومده پایین؟

‌تو جمع مورد توجه قرار نمیگیری و همه باهات سردن؟

‌احساس میکنی سنگینی داری و مورد اذیت همزاد هستی؟

خواستگار نداری يا دیگه اصلا واست خواستگار نمیاد

‌بیا تو کانال با مشاوره رایگان خیلی فوری و تضمینی مشکلتو حل کن ‌ ‌ ‌
https://t.me/joinchat/AAAAAD9SEPjztQItR84YFw
@geregosha
ارتباط مستقیم با استاد ‌ ‌ ‌
09229164110
356 views19:19
باز کردن / نظر دهید
2022-06-22 18:53:32
-اصول شیک پوشی ••

•نکات خریدن تاپ..
181 views15:53
باز کردن / نظر دهید
2022-06-22 18:52:46
بهترین کانال طنز و خنده اینستاگرامی

"جذابترین"و"پربازدیدترین" کانال تلگرامی

خفن ترین #کلیپهای #اینستاگرام
#دوربین_مخفی #دابسمش

اوووف بنا به درخواست مکرر #دخترااااوپسرااای شیطون

https://t.me/joinchat/U8XFXb3g5mx7h4hR

زيدتو منفجررررر کن از خنده
عاااالیه
154 views15:52
باز کردن / نظر دهید
2022-06-22 18:52:45
میدونی میشه از اختلاف قیمت یک ارز بین صرافی ها ، کسب درآمد عالی داشت؟

با روبوتکس
به دلار پول دربیار
15 روز اشتراک رایگان
پشتیبانی تمام وقت
آموزش 0 تا 100
برای اطلاعات بیشتر به آیدی زیر پیام بدید:
@RUBOTEX_SUPPORT
125 views15:52
باز کردن / نظر دهید
2022-06-22 18:49:11
#استایل -۲ استایل متفاوت بهاری •.•
170 views15:49
باز کردن / نظر دهید
2022-06-22 18:49:01
قیمت آدمارو زمان مشخص میکنه..!

#استوری
178 views15:49
باز کردن / نظر دهید
2022-06-22 17:25:51 کنجکاو تر از قبل پرسیدم:
-تاحالا شده پشیمون شده باشیم از اینجا اومدن!؟
خندید و جواب داد:
-آره یه وقتایی!
-چه وقتایی!؟
به چشمام نگاه کرد و گفت:
-وقتایی که تو اذیتم میکردی و امید وصالت روازم میگرفتی اون موقع ها بود که به خودم میگفتم ای کاش نمیومدم ایران...ای کاش تورو نمیدیدم...کاش با این سگ اخلاق آشنا نمیشدم..با این فلفل هندی...
با اخم مصنوعی ازش رو برگردوندم نگاهمو باز دوختم به خیابونها و گفتم:
-خودتو مسخره کن!
بازهم خندید.کلا نصف روز درحال خندیدن بود. اومد کنارم و گفت:
-ولی جدا گاهی عصبی میشدم
-مثلاا!؟
-مثلا اینکه تا به یه دختر سلام میکنی یا میخندی یاحالاهرچی زودنسخته میپیچه درحالی که اونجا بیشتر دوستای ما دختر بودن...البته طول میکشه تا این فرهنگ جا بیفته اینکه یه پسر میتونه دوستان دخترهم داشته باسه یا یه دختر میتونه دوستان پسر داشته باشه بدون هیچ نیت کثیفی...
سرم رو متفکرانه تکون دادم.
اون درست میگفت چون نمونه ی بارز این قضیه ترانه بود!

#پارت_۲۶۷
تیغ زن

با یه معادله ی خیلی ساده میشد فهمید توانا پر بیراه هم نمیگه!
و اولین کسی هم که از بابت این ماجرا اومد تو ذهنم ترانه بود.
البته اون از اون مدل دخترایی بود که هرپسری بهش محبت میکرد یا حتی سلام میکرد فورا با خودش به این نتیجه می رسید که اون شخص هرکی که باشه عاشقش شده!
و توانا هم که نمیشد بخاطر بعضی ها خودش رو تغییر بده.
من با ترانه کار نداشتم .باهیچ رفتار توانا مشکلی نداشتم فقط اینکه دلم نمیخواست با مارال رابطه ای داشته باشه و خودمم نمیدونستم چطوری اینو بهش بگم!
لیوان خالی رو بهش نشون دادم و گرفتم:
-خوردم همه رو !!!
خندید و گفت:
-ترشی نخورم یه چیزی میشم پس!
لبخند زدم:
-آره خوبه! دلم میخواد یاد بگیرم!
قیافه اش رو جدی کرد و گفت:
-شرمنده اخلاق پرستاریت! بنده راز درست کردن این خوراکی خوشمزه رو به هیچ احدوناسی نمیدم! گفتم درجریان باشی! میخوام لااقل به بهونه ی خوردن اینم که شده گه گاهی بهم سر بزنی!
آهسته خندیدم و دستمو رو لبه ی رو حفاظ شیشه ای‌کشیدم.تماشای بیرون از اینجا خیلی خوب بود.خیلی....
احساس کردم میخواد چیزی بهم بگه چون مدام نگاهم میکرد.و بالاخره بعداز چنددقیقه گفت:
-بنفشه!؟
سرمو آهسته به سمتش چرخوندم و گفتم:
-بله ؟
-من فردا با چندتا از بچه ها غذا بسته بندی میکنم و میدیم به اینایی که کارتون خوابن....میخوای توهم بیای!؟
ناخواسته لبخند زدم.همه مردهای دنیا همچین مواقعی به طرف مقابلشون پیشنهاد رفتن به کافه و رستوران و جاه های دیدنی میدن اما توانا...
البته نمیدونم این اتفاقی هست یا غیراتفاقی ولی..از قضا من هم دقیقا به همچین چیزایی علاقه داشتم.
برای همین با کمال میل گفتم:
-معلوم که میام...چرا نیام!
انگار که منتظر بود بگم نه گفت:
-واقعا!؟
سرمو تکون دادم و گفتم:
-آره واقعا...میام!
-خیلی عالیه..مطمئنم خوشت میاد...
نگاهی به در کشویی بالکن انداختم و گفتم:
-خب فکر کنم من دیگه باید برم!هیچکس اونجا نیست!منظورم خونمون...
-اگه کسی خونه نیست چرا میخوای بری!؟ بمون همینجا...قول میدم بهت بد نگذره!
نمیدونستم باید چیبگم.قبول کنم یا نه! هرچند ته دلم میخواست اونجا نمونم و برم خونه ی خودمون واسه همین گفتم:
-نه ممنون! فکر کنم باید برم خونه...باید برای شام یه چیزی درست کنم!
نسلیم شد و گفت:

-باشه...فکر کنم اصرار نکنم بهتره یاشه...
لبخند زدم و گقتم:
-ممنون بابت معجون!
-نوش جان!
باهمدیگه از بالکن اومدیم بیرون و اون منو تا جلوی درهمراهی کرد....
292 views14:25
باز کردن / نظر دهید
2022-06-22 17:24:24 #پارت_۱۶۳ مادمازل کی باورش میشد من، نیکوی لوس...نیکویی که خیلی از کارهام رو مامان یا حتی خدمتکار انجام میداد حالا صبح زود با میل خودم، با عشق و با شعور و شعف از خواب بیدار شده بودم که برای رهام صبحونه آماده کنم. خوشحال از اینکه قبل اومدن…
285 views14:24
باز کردن / نظر دهید