Get Mystery Box with random crypto!

از سال هزار و سیصد و هفتاد و چهار وضعیت سیاسی ایران اینقدر برا | Baraye Azadi | برای آزادی

از سال هزار و سیصد و هفتاد و چهار وضعیت سیاسی ایران اینقدر برایم ترسناک نبوده است. اشتباه نکنید، منظورم ترس از بازداشت، زندان، کتک، توقیف وسایل شخصی، اذیت و آزار یا حتی تکرار پروژه قتلهای زنجیره‌ای نیست. اینها به خودی خود بسیار ترسناک هستند اما اینکه حکومت بلایی بر سر مردم جامعه بیاورد و چنان روی اعصاب و روان مردم راه برود و خونشان را در شیشه کند که اکثریت جامعه، رندانه، با صدای بلند، شوخی یا جدی، متلک بیاندازند که «جواب اسرائیل را بدهید»، «چرا جواب حملات اسرائیل را نمی‌دهید» و ...؛ پیام واضحی دارد:
«کاوه‌ای پیدا نخواهد شد، کاشکی اسکندری پیدا شود.»

اینجا به بحث درست یا غلط بودن این باور کاری ندارم. نکته این است که روز به روز بر تعداد کسانی که معتقدند هیچگونه تغییری در ساختار حاکمیت ممکن نیست و برای رهایی از این وضعیت حتی راضی هستند جمهوری اسلامی با اسرائیل با آمریکا وارد جنگ شود بیشتر و بیشتر می‌شود. طرفداران این نظر حداقل از سال هزار و سیصد و هفتاد و چهار که من شاهد آن بوده‌ام تا این حد زیاد نبوده‌اند و اینقدر صریح و روشن و قاطع حرفشان را بیان نمی‌کردند. قابل درک و تصور هم هست، دلار شصت و چهار هزار تومانی، سالها تورم سنگین و متوالی، در کما بودن اقتصاد ایران، شاهکارهایی مانند انتخابات اخیر بین امثال قالیباف و امثال رسایی، جفتک‌اندازی‌های لجوجانه افرادی مانند زاکانی، حداد عادل و سایر مخلصان و نوکران، فقدان دولت در ایران و جایگزینی تیم مناسب توزیع چای و شربت در هیئت به جای قوه مجریه، ابر فسادهایی مانند چای دبش و پرونده‌ی امثال بابک زنجانی که هیچکس آخرش نفهمید که چه شد، کشتن معترضان در آبان نود و هشت و جنبش «زن، زندگی، آزادی»، سیل مهاجرت در اثر بیکاری، وضعیت بد اقتصادی، نبود کرامت انسانی و حق شهروندی و غیره، همه و همه کار را به جایی رسانده که کسی مثل من هم که مخالف درگیر شدن ایران در هر جنگی هستم و سالها درباره‌ی مهلک بودن این اتفاق نوشته‌ام و موضع گرفته‌ام و از تحکیم وحدتی تا لیبرال‌های سابق و سلطنت‌طلبان فعلی و طرفداران حکومت فحش خورده‌ام؛ الان خجالت می‌کشم به دیگران بگویم جنگ را فرصت رهایی نبینند. نه اینکه از تخریب، فحش و ترور شخصیت جنگ‌طلبان داخل و خارج ایران بترسم؛ نه. چنان گندی بالا آمده و چنان جهنمی درست شده که دیگر خودم هم کم‌کم دارم شک می‌کنم که نکند تا الان اشتباه می‌کرده‌ام.

یک آدم مگر چقدر عمر می‌کند؟ یک آدم مگر چندبار زندگی می‌کند؟ به زن و مرد سی و هفت ساله‌ای که کار می‌کنند اما نه خانه مستقل دارند و نه امیدی به آینده و نه امکانی برای داشتن همسر یا حتی دوست معمولی، چه باید گفت؟ به خانواده‌ی جانباختگان اعتراضات که بچه‌هایشان را کشته‌اند و خودشان را زندانی کرده‌اند چه باید گفت؟ به نوجوان و جوان و میانسال و سالمندی که برای یک کار کوچک مجبورند دو ساعت با فیلترشکن و وی‌پی‌ان کشتی بگیرند تا بلکه بتوانند از سد سانسور عبور کنند چ به اینترنت وصل شوند چه باید گفت؟ به مردمی که پارک و دریا و کویر و طبیعت را به زور به رویشان می‌بندند تا مبادا سیزده‌بدر بروند چه می‌شود گفت؟ به کارگری که صبح تا شب جان می‌کند و چندرغار حقوق بخور و نمیر می‌گیرد چه بگوئیم؟ به طبقه متوسطی که دارد آب می‌شود و رویاهایش در افق خلافت اسلامی نیست و نابود می‌شود چه می‌توان گفت؟ به زنان، به اقوام، به خاشیه‌نشینان، به پیروان ادیان و مذاهب، به اقلیت‌ها و به اکثریت مردم ایران چه بگوئیم؟ بگوئیم عیب ندارد درست می‌شود؟ مردم که نادان نیستند، همه می‌فهمند که جامعه و کشور در خال سقوط و نابودی است. بگوئیم عیب ندارد بگذارید یواش یواش سقوط کنیم و نابود شویم؟

از اینستاگرام عابد توانچه