Get Mystery Box with random crypto!

telegram.me/bariktarazmo   آگاهی ذهن روزی بودا از میان جنگلی | باریکترازمو

telegram.me/bariktarazmo  
آگاهی ذهن

روزی بودا از میان جنگلی می‌گذشت. روز گرمی بود و احساس تشنگی می‌کرد. او به آناندا یکی از پیروانش گفت: چند ساعت پیش از کنار رود کوچکی عبور کردیم، کاسه‌ی من را بگیر و به آنجا برو و کمی آب بیاور.

آناندا مسیر را برگشت تا برای بودا آب بیاورد اما زمانیکه به رود کوچک رسید، چند گاومیش از میان رود کوچک عبور و رود را گل‌آلود کرده بودند. برگ‌های خشک که در بستر رود آرمیده بودند با این تلاطم به سطح آمده و دیگر آب رود قابل آشامیدن نبود.

آناندا دست خالی به نزد بودا برگشت و داستان را برایش شرح داد و گفت: شنیده‌ام که در پیش‌روی‌مان رودخانه‌ی بسیار بزرگی جاری‌ست که چندان با ما فاصله‌ای ندارد، میروم و از آنجا آب می‌آورم. اما بودا اصرار کرد که او از همان رود کوچک آب بیاورد. آناندا نمی‌توانست اصرار بودا را درک کند اما حرف استادش را پذیرفت و با اینکه می‌دانست رفتن به آنجا کار بیهوده‌ای‌ست اما به‌خاطر اصرار بودا به سمت رود راهی شد.

قبل از رفتن بودا به او گفت: اگر آب هنوز کثیف بود برنگرد، تنها در کنار رود در سکوت بنشین. هیچ کاری انجام نده و به داخل جریان رود وارد نشو. تنها در سکوت بنشین و نظاره کن. دیر یا زود آب دوباره شفاف خواهد شد و تو می‌توانی کاسه را پر از آب کرده و برگردی.

زمانی‌که آناندا به آن‌جا رسید، مشاهده کرد که آب تقریبا شفاف شده و گل‌ولای نیز ته نشین شده‌اند. اما آب هنوز شفاف و قابل خوردن نشده بود بنابراین کنار رود نشست و تنها به مشاهده جریان رود پرداخت. آرام‌آرام رود کوچک شفاف شد. ناگهان آناندا شروع به رقصیدن کرد، حال او فهمیده بود که چرا بودا برای گرفتن آب از این رود اصرار می‌کرد. او آب را به بودا داد و از او تشکر کرد.

بودا گفت: من باید از تو سپاسگزار باشم که برای من آب آورده‌ای.

آناندا گفت: حالا اصرار شما را متوجه شدم. زمانیکه در کنار رود کوچک نشستم، متوجه شدم همین موضوع مشابه در مورد ذهن من نیز صادق است. اگر من وارد جریان رونده شوم، آنرا آلوده و کثیف خواهم کرد. اگر در جریان ذهن وارد شوم، سروصدا و آشوب بیشتری خلق می‌گردد و مشکلات بیشتری به سطح می‌آیند. اکنون در کنار ذهن خود نیز خواهم نشست و به مشاهده تمام آلودگی‌ها، مشکلات، برگ‌های کهنه، رنج‌ها، دردها، خاطرات و آرزوها خواهم پرداخت. بدون دغدغه به انتظار لحظه‌ای خواهم نشست که همه‌چیز شفاف و زلال شود. و این موضوع به خودی خود اتفاق خواهد افتاد، زیرا لحظه‌ای که در کنار ذهن خود در سکوت به مشاهده می‌نشینید، شما دیگر هیچ انرژی به آن نمی‌دهید. در واقع، حقیقت مراقبه همین است.

telegram.me/bariktarazmo