Get Mystery Box with random crypto!

آنچنان ما را در ظلمات شب محصور کرده اند که گویی باور دارند ما | شبكه رسانه‌اى بیان

آنچنان ما را در ظلمات شب محصور کرده اند که گویی باور دارند ما هیچگاه روشنایی را نخواهیم دید .

: پویان ( مدیر مسئول وبلاگ مسدود شده سپید ایران و زندانی سیاسی سابق
)

چهل و دو سال تاریکی ، ظلم ، قتل ، کشتار جمعی ، فقر و فحشا ، بیماری ، اقتصاد در حال احتضار و شرمندگی پدران و مادران و ...... آنقدر این تاریکی را گسترانیدن که از مرزهای جغرافیای خانه ما فراتر رفته است و خانه همسایگان را در همین تاریکی ویران کرده اند .

روزی که خمینی با حمایت دنیای غرب ، بالاخص بریتانیا این استعمار پیر روبه صفت ، پا در این خانه گذاشت ، این خانه در سر آغاز فصلی جدید از دفتری سفید می بود که بدست جلادی خون آشام بی افتاد که با اشاعه جهل و خرافات ، برگی از این دفتر ، سفید نماند تا به امروز و هر چه نگاشته شد سیاهی و تباهی بود ، حتی شیرین و فرهادمان را به بخت سیاه بدست سنگساران سپردن .

هیچگاه ملتی که امام خود را در ماه میدید باور نداشت ، روزی برسد اینچنین از کرده خویش نادم و پشیمان شوند ، باور نداشتند که نسل های بعد خویش را با طوماری از بدبختی و فلاکت ، هم آغوش کنند .

دیگر بابا نان نداشت ، دیگر این خانه بوی عشق نداشت ، دیگر برادر ، برادری نداشت ، شعله های آتش و خون ، گلوله و بمب و موشک بدرقه راهی بود که از درس ، آن امام آمد بود ، از خرمشهر و آبادان و سوسنگرد و ...... جز ویرانه و خون برادران و خواهرانمان بر جای نماند تا به امروز .

تاریکی اول رخت بست به هنگام ۶۷ ، اما به امانت سپرد تاریکی را به ظلمات مطلق . اما اینبار نه بابا آب داشت ، نه بابا نان داشت ، نه بابا خانه داشت ، و نه بابا فرزندی داشت به میراث ، زیرا که میراث را آن ظلمت در توحشی بی همتا ، گلوله بر سر ، گلوله بر سینه ، و میراث داران دیگر در نیزار ها به رگبار گلوله و آتش گرفتار شدند .

اینبار بابا خون گریست ، مادر خون گریست ، اما گویی این ضحاک مار بدوش سیراب نشده از خون میراث دارانمان، اینبار تنومندان با شرف ، گردن دادن به طناب دار ضحاک ، اینبار تاریخ نگاران و نویسندگان ، نقاله گویان این سیاهی ، که جان به امانت داده بودن در خانه همسایه ، به نیرنگ یکی از همان امامان دیده شده در ماه ، به خانه خود بازگرداندن تا طناب دار ضحاک سیراب شود .

گویی که همسایگان غرب خفه خان گرفته اند ، نگاه بر جلاد خون آشام بسته اند ، انا نمیدانند روزی این حیوان متوحش دست صاحب خود را گاز خواهد گرفت و آن روز دیگر برای همسایگان غربی دیر است .

روزی خواهد رسید که انتقام تمام میراث داران ، پدران و مادران زخم در سینه ، گرفته خواهد شد ، روزی خواهد رسید که نور خورشید به خانه پدری ام خواهد تابید و ظلمت در جایگاهی دیگر در خانه صاحبان خود جای خواهد گرفت و ترس و وحشت دنیای آنها را به ویرانه ای مبدل خواهد کرد . همانا که خود کرده را تدبیر نیست ، همانا که که ما خانه خود را به هل و خرافات دینی و مذهبی به ویران ای مبدل کرده ایم که دهه ها طول خواهد کشید تا به روز اول از صفحه سفید تاریخ قبل از پیدایش خمینیسم برسیم .

یادمان باشد پایان تلخی ، به است از تلخی بی پایان.

@BayanMediaNetwork