Get Mystery Box with random crypto!

#رابطه_ارباب_با‌_خدمتکاراش با دستمال مرطوب وارد اتاق ارباب | بی خوابی‌ و‌‌ عاشقی...!

#رابطه_ارباب_با‌_خدمتکاراش
با دستمال مرطوب وارد اتاق ارباب شدم تا تمیز کنم بهونه ندم دستش برای اخراج شدنم
با دیدن ارباب که لخت روی تخت خوابیده بود چشمام گشاد شد
با تعجب به مردونه کلفتش نگاه کردمو دستمو روی دهنم گذاشتم
دخترایی که هرشب تختشو پر میکردن حق داشتن انقدر جیغ بکشن
اب دهنمو قورت دادمو به سمت پنجره رفتم‌ خیسش کردم تا دستمال بکشم
ولی نگاهم هنوز پیش مرد.نگی ارباب بود
با خودم زمزمه کردم:
_اه پینار الان که خوابه نمیفهمه اون هیچوقت به تو خدمتکار توجه نمیکنه حداقل یکم نگاش کن دلت اب نشه
یکم جلو رفتم و بی طاقت دستمو روی مر.نگی کلفتش گذاشتم و کمی مالوندمش که زیر دستم تکون خورد و بزرگتر شد
با ترس خواستم عقب بکشم که ارباب بازومو کشید:
_کجا در میری خودت بلندش کردی خودت هم خالیش میکنی...
https://t.me/+TWBPiFfPXNljYjFk