مالون مینویسد: "مالون، نامی است که در حال حاضر دارم." چند صفحه بعد اشاره میکند که "مرفیها، مرسیهها، مالویها، مورانها، مالونها" همه مخلوقات ذهن او هستند.
اوخلقشان کرده و بعد آنها را کشته است.
" چند نفر را کشتهام، آنهایی را که به سرشان شلیک کردهام و آنهایی را که به آتش کشیدهام؟." ( صفحهی ۱۰۲ ) او قتل پنج نفر را به یاد میآورد: مرفی و پیشکار پیر در مرفی؛ پاسبان در مرسیه و کامیه؛ مرد پرسشگری که توسط موران کشته شد؛ و زغالپزی که مورد حملهی مالوی قرار گرفت و هر دو در مالدی کشته شدند. (چنین فرض میشود که زغالپز کشته شده، چون شاهدی برایش نداریم.)
حالا خود مالون نیز در حال احتضار است و چون گذشته، روزگار را با داستانها میگذراند. او خود را هشتاد ساله معرفی میکند و میگوید سیهزار روز زندگی کرده است، سیهزار روز عجیب که نشان میدهد حداقل هشتادودو سال دارد.
از کتاب راهنمای خوانش آثار ساموئل بکت
نوشتهی
هیو کِنرترجمهی رضوانه امامیپور
پن: این کتاب از آنجایی که نوشته خود بکت نیست و بلکه دربارهی او و آثارش است، ترجمهی خوبی دارد!