2022-08-31 10:50:02
نگاه من به تو ای مه ، چه ساعتی، چه نصیبی
اسیر تیر نگاهم ، چه دلبرانه حبیبی
قرار من دل شبها ، میان کوچه ی غربت
غزال خسته ی دل را ، نگاهدار و طبیبی
خزان اگر که بیاید ، چه غم؟ تویی تو بهارم!
چقدر بر تو ببالم ، چه حس و حال عجیبی!
سپاه غم چو بیاید ، پناه دل غم عشقت
هجوم تیر جفا را ، چه باک؟ گر تو نقیبی
چو زلف ، تار ربابی ، چو نای ، خسته منم من
بسان آب زلالی ، برای قلب ، شکیبی
تو را سروده ام ای جان ، به قدر مبهم واژه
کمان ابروَت ای یار ، عجب فراز و نشیبی
قسم به مستی چشمت ، به ناز و برق نگاهت
میان رقص و جنون تو ، بدون هیچ رقیبی
#مرتضی_حسین_آبادی
گروه ادیبانه
۸ شهریور ۱۴۰۱
71 views07:50