با توجه به زیبایی موقعیت و طبیعت جذاب محیط، من باید واقعاً از ساعات بعدی لذت میبردم. من بعد از همهی اینها، به یک تجربهی جدید بله گفته بودم. اما در حقیقت در میان زوجهای شرکت کننده احساس غریبی میکردم. ریتمهای مکالمات مرا گرفتار میکرد به طوری که زمانی که به داخل یک گروه غیر جدی کشیده میشدم. صامت یا احمق به نظر رسیدن را تمام میکردم. جاش از هر فردی که به سراغ فرد دیگری میرفت، صورتش مشتاقتر و شکفتهتر میشد. در این حال رفتار مبادی آدابش بهتر نمود پیدا میکرد. خودم را در حال تماشای او دیدم و دوباره شگفتزده شدم که بین این همه زن روی زمین، او در من چه چیزی دیده بود، من مثل این زنها نبودم ...