Get Mystery Box with random crypto!

اشعار بهزاد حیدری

لوگوی کانال تلگرام behzadhaidari — اشعار بهزاد حیدری ا
لوگوی کانال تلگرام behzadhaidari — اشعار بهزاد حیدری
آدرس کانال: @behzadhaidari
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 574
توضیحات از کانال

تو این حدیث را بخوان تا انتها
بی بها فروختییم، به بی بها
#بهزاد_حیدری
http://www.instagram.com/behzadhaidari
تلگرام
@behzadhaidary

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-06-28 10:32:40 #دردنامه_سکوت

به بی کسی سکوت، سوگند

که در گلوی فریادم 

بهت رفتنت، خشکید،

 تَرَک برداشت ،

بهارش

و درخود، جوانه زد پاییز را

بر تارَک ثانیه ها

بی وقفه از نبودت

 
 نامی بی نشان _بهار_

به پهنای صورتش 

می گرید 

و بی طراوت 

می افتد بر زمین

_باران_

شاید در این خزان سیراب شود

از خاک قدمگاهت…



_بهار_

_باران_

قطره قطره

 بوسه می زند

تشنه

 به خاک….

 هرگز  نمی آموزد این عطش ، دیگر، مشق تشنگی است

بی شرم ، نگاهت، دریده  گفت ، دیگر ، به سمت دیگریست

دلخون  از ردِ آن، کندنِ ریشه ی عشقی ،که هر روز

به دل کاشت، این باور ،که این گل، به باغ همیشگیست


بیچاره بهار

باران

شکسته می شود هر روز، قامتشان ،بی تاب

 در میان سکوت  و شکنجه ی هزار سوال بی جواب


گل در سکوت بی خبر از،  حزن آونگ زمانه ی بهار

بی خبر از  خروش ویرانی  زنگهای روزگار

در حسادت آشکار روزها که  نمی گذرند

به صد تمنا ، جان مرا سوی مرگ نمی برند

بهار، مات باور مرگ خورشید، نبود آن عزیز

 هر لحظه شکنجه می شود،به تیغ خزان پاییز

بی خبر از آن همه عشق،که در واژه ها سروده شدند

در حسرت جوابی  که چرا ،  بی بها فروخته شدند

به بی کسی  شعرهایی سوگند

که تا عشق نباشند سروده نمی شوند

به آیه بیت های  که از عشق میگویند

روایت باز مانده  ی آن ،مقدس پیوند


بی تو ، سمتِ من خوشی ها آشنا نمی شوند 

به روز _مرگ_  ، مرا ، با خیال تو می برند 



ای گل، بیچاره به بهار از دست روزگار

معجزه کن ،بگو، تمام می شود این گذار؟

تو یک تَن _گل_

شاخه شکستی از عشق، بی عشق

به کوچاندن یک نسل  پروانه به سرزمینی ناپیدا

در سکوت ….
بی بها… 
فروختی؟
… به کدام بی بها؟!
که دل ،هر روز، می خورد، حسرت تو را!

او

_دل_ همانکه غریبه  شد برایت در سکوت ،بی صدا

غریبه…

غریبه با قیمتِ کدام نا آشنا ؟!

آن همه واژه و شعر، به کدام دیوان فروخته شد؟!

رویت به سیمای ،کدام شاه از او گرفته شد؟!


بیچاره بهار 

باران 

تا  فریادشان به سکوت ، بهت کرد

_مات آن کوچ _

سپرده شدند به دایه ی نوانخانه ی بی کسی

_تنها _

به دارازای  پاییزی

 که  زندگیش

 به هر ثانیه

 جوانه می زند پرتکرار …


بیچاره بهار

اشکش 

هیچ چیزی را برنمی گرداند

جز حسرت

_این باران_

می رویاند کابوس ، به جای گل

گل 

بی عشق 

به آبیاری تقدیر

زنده شد در سرزمینی دور

-کابوس_

ای گل

سکوت،تعبیر به عشق نمی شود

به وفا،برای خانه ی نو


بی…بیچاره من

در گذر از تمام روزهای مانده عمر

….بی تو


#بهزاد_حیدری

@behzadhaidari
11.4K viewsedited  07:32
باز کردن / نظر دهید
2022-03-15 19:15:20
#هزار_فروردین



هزار فرودین هم که از راه برسد

زمستان من تمام ناشدنی است

سبزه

گل

و تمام روز های زیبا

با تو کوچ کردند

مگر بی تو

فصلی هم بهار می شود


#بهزاد_حیدری

@behzadhaidari
12.2K views16:15
باز کردن / نظر دهید
2022-02-17 03:43:38 #سایه

بی تو 

نه قرن ، نه سال ، نه ماه 

نه روز و ساعت و... ثانیه ها

دیگر

آغازگر زندگی نیست حوا


سایه نشین رویای زندگی

غرق بودم در بیکران چشمانت

  شماره انداخت زندگی برمن 

نفهمیدم گذشت یک قرن 

در نبض یک پلک زدن

حسرت حوا

هوایی بودم به عشق 

سرخوش به جاودانگی

ناباورانه از راه رسید 

چیزی شبیه مرگ

-پایان-

 پایان تلخیست آغاز این قرن بی تو

چقدر کوتاه بود زندگی, مثل بهشت


   و دست عشق اینبار

پایان مرا نوشت


#بهزاد_حیدری

@behzadhaidari
12.0K views00:43
باز کردن / نظر دهید
2022-02-14 19:57:00 ویرانی یعنی

روز عشق را

تو به او تبریک بگویی و او به دیگری


#بهزاد_حیدری

@behzadhaidari
12.7K views16:57
باز کردن / نظر دهید
2022-01-06 04:34:32 ندانستم
قدم میزنی
در مسیری بی برگشت
سراشیبی تند
دلخوش بودم ،دستم را گرفته ای
اما
اما
چقدر دوری ، نقطه ای
کوچک

در وهمی زندگی وار
گیجم
گیجم

صدایی در گوشم میپیچد
عاشقانه ها را عهد می کند با خدا ...
با دوست....

بی نور
پنهان شده ای
سایه
در این تاریکی
بی تو
تکه های عشق
خاک شد

خاک شد
همان که
هنوز کوزه نکرده بودی
سخت است باور کنم
آب خورد
در کاسه ای که هنوز بمن نداده بودی
گیجم
گیجم
من این وهم را نمی شناسم
چقدر آزار دهنده است این تهوع

بالا می آورم
زردابه ای تلخ
میپیچد در درونم درد
سایه...
بگو
چرا نمیزاید در من مرگ

مانده است در گلویم
دستهایی که مرا ساخت و مرا باخت

نفسهایم تکه تکه بیرون میزند

آخرین اجرای زندگی بالا نمی آید
در این بغض کشنده

در گلویم مانده است
دستهایت
دستهایی که در دست دیگریست
آرام بفشار
از من ویرانه ای بجاست
که دیگر نه جای توست نه عشق

این تعفن و مرگ دیگر معنی زندگی است
یادگار روزهایی که به خیانت
عشق می آفرید
به دروغ
برای من
برای او
برای...

از تو قبرستان خاطراتی
که در میانشان دفنم ،کافیست
تا ابد
تا روزی که دوباره ..
افسوس
بی عشق
دوباره ای نیست برای دیدنت.


#بهزاد_حیدری

@behzadhaidari
12.9K views01:34
باز کردن / نظر دهید
2021-11-08 11:59:06 #فصل_پایانی


چه گره ای خورد با دلم
افسانه ی چشمانت
کاش در پاییز نمی رفتی
تو تضمین گذر از حکایت چله نشینی های زمستانی ...
و اینک بی تو
شروع می شود
فصل پایانی من
مگر
بگذرد این سرما
فقط
با خیال گرم آغوشت

" از مجموعه شعر سپید نگو آزادی من اسیر توام ، انتشارات الف ادبی "


#بهزاد_حیدری

@behzadhaidari
13.2K views08:59
باز کردن / نظر دهید
2021-10-30 05:49:41
با خط دفترم
به دار می کشم
تمام واژهایی
که مرا به تو نفهماند
و کسی که تو را از من جدا کرد.

#بهزاد_حیدری

@behzadhaidari
13.9K views02:49
باز کردن / نظر دهید
2021-10-29 01:08:07 وقتی نماندیم برقرارمان

دافعه ات

مرا راند ، از آسمانت به خاک

و تو را چرخاند

حول مدار منظومه ای دیگر

#بهزاد_حیدری

@behzadhaidari
14.2K viewsedited  22:08
باز کردن / نظر دهید
2021-10-27 23:03:03 آمدی

با چشمت

... به تاراج

وحشی تر از مغول

و رفتی

اکنون

دلم

بی هیچ سکنایی

بر خرابه های خود می گرید.

#بهزاد_حیدری

@behzadhaidari
7.5K viewsedited  20:03
باز کردن / نظر دهید
2021-10-27 22:27:10 دیگر ...

شعرهایم

به عذاب نداشتنت

مرثیه ای است

که یک عمر

بی مخاطب

برای دلم می خوانم.


#بهزاد_حیدری

@behzadhaidari
13.8K views19:27
باز کردن / نظر دهید