-Ineffable

2023-01-11 22:06:21 آغوشت مرهم درد بود
و خودت ، خود درد. باز کردن / نظر دهید

2023-01-11 15:53:21 به فاصله‌ی بینمان بگو
کوتاه بیاید. باز کردن / نظر دهید

2023-01-10 23:28:58 همونجایی که اریانفر میگه
چشاتو بتونم یکاریش کنم
صداتو، صداتو چیکارش کنم؟ دقیقا همونجام. باز کردن / نظر دهید

2023-01-10 18:40:23 - عشق رو تو چشمات می‌دیدم. باز کردن / نظر دهید

2023-01-10 16:20:25 مرحله داد زدن و گریه کردن و دعوا کردن یعنی هنوز یه چیزی برای گفتن و درست کردن و تخلیه کردن هست اونجا که ساکت میشی دیگه هیچی نیست، هیچی. باز کردن / نظر دهید

2023-01-10 00:18:37 احتمالا باید بخوابم ،
یه مدت شدیدا طولانی ای نیاز دارم که بخوابم
انقدر طولانی که وقتی چشم باز میکنم
خودم و یادم نیاد.. باز کردن / نظر دهید

2023-01-09 22:33:29 امیلی برونته در بخشی از رمان معروف بلندی‌های بادگیر نوشته:

مگر چیزی هم هست که مرا یاد کاترین نیندازد؟ هر چه می‌بینم به کاترین ربط پیدا می‌کند. الان به کفِ اتاق هم که نگاه می‌کنم، نقشِ کاترین را روی سنگ‌ها می‌بینم. در ابرها، در تک‌تکِ درخت‌ها، در هوای شب، همه‌جا، در همه‌چیز. روزها هم، همه‌جا دور و برم تصویر اوست. در قیافه‌ی معمولی مردها، زن‌ها، حتی در قیافه‌ی خودم انگار شکلِ او را می‌بینم. کل دنیا همه‌اش انگار حکایتِ این قصه‌ی پُر غصه است که او وجود داشته و من از دستش داده‌ام... باز کردن / نظر دهید

2023-01-09 18:12:35 نَتَظاهرُ دائماً باللامُبالاة، و قلوبُنا تحتَرق…
‏
همواره تظاهر به بی‌تفاوتی می‌کنیم، در حالی‌ که قلب‌هایمان آتش می‌گیرد… باز کردن / نظر دهید

2023-01-09 10:32:32 خوابیدم، بیدار شدم، خوابیدم، بیدار شدم، زندگیِ فلاکت‌بار...

- کافکا باز کردن / نظر دهید

2023-01-09 00:49:48 اینقدر پُرَم که توو خودمم جا نمیشم! باز کردن / نظر دهید