Get Mystery Box with random crypto!

‍ حکایت خسرو انوشیروان و دادخواهی خر پیر به روایت سیاست نامه خ | دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی

حکایت خسرو انوشیروان و دادخواهی خر پیر به روایت سیاست نامه خواجه نظام الملک طوسی

این حکایت از کتاب سیاست نامه خواجه نظام الملک طوسی بسیار حکایت جالب‌توجهی است. قصه از این قرار است که ظاهراً یکی از لشکریان خسرو انوشیروان که از قضا حکومت آذربایجان را نیز برعهده داشته است به زور و ناحق ملک پیرزن فقیری را از او می ستاند و فریاد پیرزن از این ظلم او به هیچ جا نمی رسد. تا اینکه پیرزن عزم تیسفون کرده تا شاید صدای تظلم خواهی خود را به پادشاه رساند. سرانجام به لطایف الحیل و ترفند های بسیاری موفق می شود پادشاه را ملاقات کرده و از ظلم وارده بر خود از این سردار وی شکایت کند. پس از این اتفاق، انوشیروان تصمیم می‌گیرد برای آنکه فاصله میان خود با مردم را کم کرده تا فریاد تظلم خواهی آنان مستقیماً و بدون واسطه به گوش او برسد، زنجیره ای از زنگوله ها تا بارگاه خود فراهم کرده که هر که به او ظلمی شده و دادش ستانیده نشده است با جنباندن آن زنگوله ها فریاد تظلم خواهی خود را مستقیماً و بدون واسطه حاجبان به پادشاه رسانده تا بتواند او را ملاقات کند تا شاید داد خود بستاند. تا اینکه روزی خر پیری زنگوله ها را به صدا در می آورد. پادشاه از دلیل به صدا در آمدن زنگوله ها پرسش می کند اما حاجبان و زیردستان آن را بی‌اهمیت شمرده که کسی برای تظلم خواهی نیامده، فقط خری است که خود را به زنجیرها میمالد! واکنش پادشاه اما جالب است. پادشاه میگوید: «ای نادان که شمایید، نه چنین است که شما می پندارید. چون نیک بنگرید، این خر هم به داد خواستن آمده است. خواهم که هر دو بروید و این خر در میان بازار ببرید از هر کسی احوال خر بپرسید و معلوم من کنید». حاجبان چنین می کنند و سرانجام مشخص میشود که خر از آنِ شخص رختشویی (گازر) بوده است که پس از آنکه خر پیر و فرتوت شده و دیگر توان سابق کار کردن را نداشته آن را به حال خود رها کرده است. پادشاه پس از پی بردن به ماجرا صاحب خر را فراخوانده و او را مکلف به نگهداری و غذا دادن آنهم تحت نظارت چند تن از ریش سفیدان میکند.

صرف نظر از اینکه این روایت چقدر واقعی است، آنچه جالب توجه است نوع نگاه به حیوان در آن است. در واقع مطابق این روایت حیوان صرفاً وسیله‌ای برای منافع انسانی نیست که هر زمان کارایی اش را از دست داد بتوان آن را همچون دستگاهی مستعمل به کناری افکند. بلکه موجودی حساس و دارای منافع و حقوق مختص به خود است، چیزی که این روزها در گفتمان اخلاق ارتباط با حیوانات از آن تحت عنوان ارزش ذاتی و وظایف مستقیم در قبال حیوانات یاد می شود. به عبارت دیگر، گونه های دیگر از حیوانات نه صرفاً به خاطر آنکه منافع انسانی را تامین میکنند حائز اهمیت و توجه هستند، بلکه صرف نظر از برآورده ساختن منافع ما انسان ها نیز دارای ارزش ذاتی مختص به خود هستند. حکایت هایی از این دست در سنت ایرانی به نوعی حاکی از آن است که میتوان ردپای دیدگاههای بسیار مترقیانه در قبال حیوانات را از همین سنت بیرون کشید. این روایت هم به نوعی در اشاره به ایران باستان است و هم اینکه خواجه نظام الملک طوسی با روایت مجدد آن در کتاب سیاست نامه خود در ایران پس از اسلام یعنی در دوران حکومت سلجوقیان، به نوعی بر آن مهر تایید می‌زند.
به عبارت دیگر، نگاه به سنت به عنوان امری منسوخ و مستعمل همانقدر نگاه خطایی است که به همین سنت به عنوان بسته ای تمام و کمال و بدون نقص نگریسته شود. سنت نیز در واقع باید همواره به شکلی نقادانه مورد توجه قرار گیرد. خوبی‌هایش برجسته و نقائص و بدی هایش مورد خوانش مجدد قرار گیرد.

@BeKhodnotes