Get Mystery Box with random crypto!

بدن‌های عجیب و غریب و آموزه مینیمالیسم/کمینه‌گرایی مینیمالیسم | دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی

بدن‌های عجیب و غریب و آموزه مینیمالیسم/کمینه‌گرایی

مینیمالیسم (minimalism)، کمینه‌گرایی، حداقل‌گرایی یا قناعت‌پیشگی و بسندگی و باور به سادگی در حوزه معنای زندگی یکی از آموزه‌های مهم و اساسی‌یی است که مغز و لبّ لباب بیشتر مکاتب عرفانی را شکل می‌دهد. این آموزه به نحو ویژه‌ای در فلسفه و عرفان بودایی و خصوصن مکتب ذِن خودنمایی می‌کند. تیک نات هان، استاد معاصر آیین ذِن را می‌توان از ترویج‌دهندگان همین آموزه معرفی کرد. مطابق این اصل، آنچه ما داشتن آنرا حداقلی، معمولی و پیش پا افتاده و نرمال تلقی می‌کنیم، بیش از آنچیزی است که تصورش را می‌کنیم. به عبارت دیگر، آنچه حداقل دانسته می‌شود، حداکثری است و ما چون از این نکته غافلیم، به علت فقدان بینش و بصیرت لازم در این زمینه، از درک آن غافلیم. به عنوان مثال، ما داشتن سلامتی تن و روان را آن‌چنان امری حداقلی و نرمال در نظر می‌گیریم که اصلن آنرا به عنوان یک <داشته> مورد توجه قرار نمی‌دهیم. در واقع، ما از درک این نکته غافلیم که آنچه سلامتی خوانده می‌شود خود حاصل یک فرایند بسیار پیچیده از عناصر گوناگون است تا ماشین تن به بهترین نحو کار کند و کوچکترین خللی در هماهنگی میان اجزای این دستگاه پیچیده می‌تواند چه پیامدهایی در کارکرد آن داشته باشد، خصوصن که در کنار تن از پدیده دیگری به نام ذهن، روان، جان، نفس، روح یا هرچیز دیگری با این عناوین هم نام برده می‌شود. صرفنظر از اینکه فقدان هماهنگی میان اجزای تن خود می‌تواند باعث چه نواقصی در کارکرد آن گردد، فقدان هماهنگی میان تن و ذهن هم خود عامل سوءکارکردگهای دیگری است. از اینرو، داشتن چیزی تحت عنوان سلامتی خود
به تنهایی حاصل کارکردهای بسیار پیچیده‌ای است که تنها کسانی که این فقدان را تجربه می‌کنند نسبت به اهمیت آن واقف می‌شوند. (برای اینکه این مطلب را بهتر دریابید، شما را به تماشای مجموعه مستندهای بدن عجیب و غریب یا Body Bizarre, دعوت میکنم که ماجرای زندگی افرادی است با بیماری‌هایی عجیب و غریبی که شاید در مخیله هیچ انسانی نمی‌گنجد. افرادی که هر کاری می‌کنند تا بتوانند کمی به سلامت تن برسند، سلامتی‌یی که اکثر ما پیشاپیش آنرا داریم اما نسبت بدان به عنوان داشته‌ای ارزشمند غافلیم.)

اما مطابق آموزه کمینه‌گرایی، ما برای اینکه به این بینش برسیم ضرورتن نباید دچار بیماری‌هایی از این دست شویم. شناخت و آگاهی نسبت به این اصول و شرایط می‌تواند ما را نسبت به درک این حقایق متوجه سازد. و آگاهی نسبت به این حقایق نوعی خاصیت رهابخشی (emancipatory) دارد. ما در اینصورت خواهیم دانست که اولن، آنچه داریم عاریتی است و فاقد بنیانی آنچنان استوار و محکم که هیچگاه خلل بر ندارد، چرا که همه چیز در معرض تغییر، شدن و زوال قرار دارد، یعنی اصل بی‌ثباتی(impermanence)، و حال که فرصت آن را یافته‌ایم که برای مدت زمانی از آن برخوردار شویم باید به بهترین شکل از آن بهره ببریم.

اما آموزه کمینه‌گرایی یا قناعت‌پیشگی و بسندگی، در مقابل گرایشِ رفاه‌گرایانه معاصر قرار می‌گیرد که به موجب آن، مجموعه‌ای از امور رفاهیِ بیرونی وجود دارد که داشتنشان باعث خوشبختی و نداشتنشان منجر به بدبختی می‌گردد؛ در مقابل، مطابق این رویکرد، خوشبختی چیزی نیست مگر خرسندی از آنچه کمترین می‌پنداریم، کمترینهایی که خود بیشترینند اگر با حضور و توجه بدان نظر افکنیم. این آموزه پژواک همان فلسفه رواقی‌گری است که به موجب آن، هر انسانی در درون خود آزاد است و هیچ دیوار و حصاری، هرچند بلند، نمی‌تواند ذهن انسان را به بند کشد، ولو جسم و تن او را در بند کند. کمینه‌گرایی فلسفه انسانهای آزاد و رهاست، کسانیکه حافظ به اندازه‌ای برایشان ارزش قائل است که خود را غلام و بنده بلندهمتی‌شان می‌داند که "غلام همت آنم که زیر چرخ کبود/ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است".

@BeKhodnotes