چرا به تو فکر نکنم وقتی دیگر هیچ پنجرهای از قلب من رو به هیچ | به نام انسانيت
چرا به تو فکر نکنم وقتی دیگر هیچ پنجرهای از قلب من رو به هیچ کوچهای باز نمیشود و دستهایم در هیچ دستی نمیمانند چرا به تو فکر نکنم وقتی هنوز آغوشم عطر تو را دارد
وقتی هنوز شور آن عشق در حافظهی پشت صحنهی نمایش آن روزها مانده و تو آن بازیگرِ آموخته از صحنه و من نابازیگرِ ذوب در واژهها
چرا به تو فکر نکنم وقتی دیگر با کسی جفت نمیشوم وقتی هنوز برای این تراژدی پایانی ننوشتهاند