میباری ای باران و میشویی زمین را امّا نمیشویی دل اندوهگین را رگباری و سیلی، ولی دانم که هرگز آبی بر آتش نیستی جانِ حزین را سنگینترینی بیشک اما اندکی نیز تسکین نخواهی داد این غمگینترین را بارانِ دیگر باید و از ابرِ دیگر تا شوید از دلهای ما این خشم و کین را بارانی از شمشیر و آنگه سیلی از خون سیلی که خواهد کَند بیخِ ظالمین را سیلی که خواهد بُرد از ذهنِ چَلیپا یاد یَهودا را و شامِ واپسین را آنگونه بارانی که خواهد شست با خون ناچار خونِ ناحقِ آن نازنین را آری! همان باران که خواهد داشت در پی آفاقِ آبی، و آفتابِ راستین را... #حسین_منزوی @beshno_az_ney ツ 517 viewsSαмιrα, 06:34