Get Mystery Box with random crypto!

من شبای زیادی رو گریه کردم... روزای زیادی رو با نگرانی سر کردم | به وقت دیوانگی

من شبای زیادی رو گریه کردم...
روزای زیادی رو با نگرانی سر کردم...
آدمای زیادی رو از دست دادم...
قلبای زیادی رو شکستم‌...
فقط برای متعهد موندن به عشقی که خیال رسیدن بهش داشتم!
میگم خیال!
چون هیچ وقت به مرز واقعیت نرسید...
نه اینکه پشیمون باشم از عشق!
نه!
فقط حس میکنم این همه دویدن و نرسیدن حقم نبود...
منی که همه رویاهای صورتیمو ریختم توی صندوقچه محالات و قیدشونو زدم
عینک خوشبینی زدمو خواستم به همه بفهمونم اونجوری که میگن نیست...
ولی عاشق نبودن تو سیلی شد روی گونه هام...
از سرخی این سیلی هنوز از آینه فراری ام و از من سابق دیگه خبری نیست!

@bevaghtedivanegi | فاطمه نوری