در خواب دیدم دلبرم ، خندید و من بوسیدمش آرام چون پروانه ای ، رقصید و من بوسیدمش همپا شدم با گام او ، با ناز و با ایهام او با نم نم آوازها ، چرخید و من بوسیدمش در دشت و صحرای دلم ،امید بارش داشتم چون نرگسی در سینه ام ، روئید و من بوسیدمش گفتم فدایت جان من، کی میشوی مهمان من آهسته در رویای من ، لغزید و من بوسیدمش با تاب گیسویش زدم ،چرخی چو موجی پرتپش در دیده ام دلبستگی را ، دید و من بوسیدمش رفتم کمی مستی کنم ، تا اوج همدستی کنم در جام احساس اندکی ، جوشید و من بوسیدمش تردید کردم در غزل، در بیتهایی بی مثل مشتی غزل در دیده ام، پاشید و من بوسیدمش مژگان زیبایش کمی، لرزید با جامی دگر گفتم که بد مستی نکن، نشنید و من بوسیدمش #علی_صمدی @Biolve 1.6K views09:30