خلاصه کوچکی از زندان تهران بزرگ یک کتاب ترسناک یک فیلم ترسناک | بی پرده.بی سانسور
خلاصه کوچکی از زندان تهران بزرگ یک کتاب ترسناک یک فیلم ترسناک آب هر روز قطع هستش آب شرب شهری نیست آب چاه که با فاظلاب شهری قاطی شده و تصفیه نیست از ساعت ۸ آب قطع تا ۲ عصر و نیم ساعت وصل و دوباره قطع میشه میره تا ۹ شب ۱ ساعت وصل و بعدش خاموشی میزنن و تا صبح قطع و روز بعد همین داستان تکرار میشه توی تیپ ها هر اتاق ۳ طبقه تخت داره و پر از ساس و شپش و ... هستش بالای سرت موش صحرایی و موش های فاضلاب جولان میدن سیستم سرمایش مثلا داره اما خاموش آبگرم که هیچوقت نیست و وقتی هم هستش ماله اتاق 1 یا وکیل بند و کسایی که پول دارن میتونن با آب گرم حموم کنند سیگار ندی جایی نداری باس بری گاردونی بخوابی مستراح رو میگن گاردونی مسوول اتاقها سیگار ها رو جمع میکنن و میدن به اتاق 1 وکیل بند صبحونه که نون خشک و ی پنیر تک نفره یا مربای تکنفره هستش که شب قبل دادن باس آب بزنی شاید نرم شه چای که نگو چای فاسد و خراب بقول زندانی ها پشکل نشان میدن و هر کی ی دبه ماست داره میتونه بگیره لیوان نمیدن وسایل شخصی مثل کاسه و لیوان و بشقاب و ... رو باس از فروشگاه بخری که کل عواید اون میره تو جیب رییس زندان و رییس حفاظت و اخوندای زندان قند ی مقدار بهت میدن سهمیه یکماه میشه از نظر زندان ولی دو روزه تموم شده و باس بخری موقع ناهار بلندگو سینه کش صدا میکنه خوشحال میشی الان ناهار میاد ولی رفت تا 2 یا 3 ساعت بعد ناهار میره مستقیم گاردونی دمه در مستراح هر اتاقی قابلمه کلی میبره و میریزه توی قابلمه اش روسای اتاقها سهم خودشون و کسایی که پول مواد و سیگار میدن بهش رو اول برمیداره بیشتر از سهم بقیه مابقی هر چی موند ی لیوان یا ی لیوان و نصفی اگه دلش بسوزه یا غذا مزخرف باشه بیشتر برات میریزن یخچال بعضی اتاقها دارن که اجازه دست زدن نداری بهش ناهار رو که خوردی باس برگردی توی حیاط زندان البته از صبح بعد آمار اونجایی جلوی آفتاب تا وقت آمار غروب شاید ناهار بتونی توی اتاق زیر سایه سقف بخوری اما عمرا بزارن داخل اتاق ماله اونایی هستش که بیشتر به اتاق میرسن اصطلاحا عشق میدن آمار عصر رو که گرفتن مجبوری بیای داخل اتاق یا برو 3 طبقه بشین یا میان زوری میبرنت نمازخونه دعای زورکی بخونی وادارت میکنن سینه بزنی تا 8 شب شام میاد لوبیا یا عدسی پر از سنگریزه با نون خشک مونده چند روز پیش یا تخم مرغ آب پز فاسد یا سیب زمینی خراب آب پز شده یا بعضی وقتها آش که نگو آب با بهتره بگم چمن قاطی شده و ی ذره معلوم نیست چی توش هست بادمجون نپخته له شده هم یادم رفت البته معلومه بادمجونها رو توی آب جوشوندن سهم صبحونه ات رو میدن اما اگه ازت دزدیدن پای خودته پتوهای کثیف رو که ازت قبلا دزدیدن مجبوری تو هم دزدی کنی و از یکی دیگه پتو بدزدی تا شب بخوابی یا صبح توی حیاط هر جا سایه بود بندازی زیرت با هر ساعت گذشتن و جابجا شدن آفتاب تو هم مجبوری حرکت کنی تا بری توی سایه ولی این سایه هم گذرا هستش تمام روز توی آفتابی داخل گاردونی یا مستراح اکثرا نشسته اند و دارن یا شیشه میکشند یا هرویین شیره و تریاک کمه ولی اگه پول بدی براحتی در دسترس هستش سیگار هم قبوله اما بیشتر کارت اعتباری زندان که بنام خودته رو قبول میکنند متادون بهت میدن حتی اگه معتاد نباشی وکیل بندها مزدور و گماشته رییس زندان هستن و کلا توی اتاق خودشون یا رییس زندان در تردد اند تلفن بخوای بزنی تعداد کمه و زندانی زیاد کلا در روز 3 دقیقه اونم اگه طرف مقابلت خونه باشه یا جواب بهت بده سیگار بده ی پاکت بهمن یا مگنا یا وینستون چند دقیقه بیشتر حرف بزن یا برو حموم شامپو و صابون باس بخری پول سهمیه ات رو از دولت گرفتن چای قند و .... از دکتر خبری نیست هماهنگ کن با خانواده ات پول رو بریزن به حساب دولت بعد میری دکتر بیرون البته با تایید دکتر بهداری زندان نون میخوای بهت میفروشن البته هر چی عین بیرون بخوای هست منتها با پول خودت از زرشک پلو با مرغ تا پیتزا کره مربا پنیر نوشابه هر چی بخوای هست پول بده بخر عصرها بعد ناهار نونوسنگگ و تافتون نونوایی زندان میاره هر تعداد میخوای بخر راستی سبزی و میوه هم هست پول داری بسم الله نداری گم شو بدبخت دوزاری قرص بهداری نداره اما فروشگاه بهت میفروشه حتی ی استامینیفون ساده رو اینجا پول و سیگار حرف اول هستند باس گفت عین ارز جهانی عمل میکنند لباس میخوای بشوری برو فروشگاه صابون یا تاید بخر واسه خودت خلاصه اینجا جهنمی هستش که تو مجبوری برای زنده بودن داخلش با پول نفس بکشی شب بعد خاموشی اگه وسایلت رو سرقت نکنند شانس آوردی هیچ کس مسولیت قبول نمیکنه بعد یک ساعت از خاموشی تازه شروع مصرف مواد واسه مافیای زندان هستش به شکل کتابی توی راهروهای سالن بندها باس بخوابی بالای سرت موش ها در حال دویدن اند و تو نظاره گر با ترس زیر تو سوسک و ساس و ....
