مسافرت بودم. کیف پول و مدارکم گم شد. هیچ پولی نداشتم. به آقای | کمپین مبارزه با بیشعوری
مسافرت بودم. کیف پول و مدارکم گم شد. هیچ پولی نداشتم. به آقای مغازهداری ماجرا رو گفتم. پول داد و هیچ آدرس و مشخصاتی نخواست.
دو سال بعد جنگ شد و مردم آواره. رفتم محل اسکان آوارهها. گفتم یه خانواده چهار نفره میپذیرم. فرداش اومدن خونهی من. پدر خانواده، همون آقای مغازه دار بود ..