دایان دولدورم! سهند ایرانمهر دکتر محسن رنانی در یاددا | کمپین مبارزه با بیشعوری
دایان دولدورم!
سهند ایرانمهر
دکتر محسن رنانی در یادداشت اخیر خود با عنوان «صبر شادمانه» تصویری از وضعیت نامطلوب سیاست، اجتماع و اقتصاد ارایه داده است که البته این روزها تقریبا اکثریت مردم به آن آگاهند و مطلب جدیدی نیست. نکته قابل توجه در این یادداشت اما توصیه پایانی آن است:
ما باید ورزش کنیم، به هر بهانهای مهربانی وشادمانی کنیم، در خانواده و محله جلسات کتابخوانی راه بیندازیم، موسیقی بنوازیم، برقصیم، ... تمیز نان بپزیم، خوب رانندگی کنیم، ...تا این دوره سختی و سرسختی بگذرد. ما به دورهای از «صبر شادمانه» نیازمندیم.
توصیه های جناب رنانی توصیههای درست و بجایی است، تقویت فضایل فردی و تعهد به مسئولیت اجتماعی و خشونتزدایی در هر صورت امر واجبی است اما اگر اوضاع به همان بغرنجی باشد که آقای رنانی میفرمایند، اوضاع با رقصیدن و نان تمیز پختن حل نمیشود و مساله «زمان»در این متغیر نادیده گرفته شده است.
این مساله مرا یاد داستانی میاندازد که استاد «باستانی پاریزی» در کتاب «هشت الهفت» آوردهاند: در یکی از جنگهای ایران و روس تمام امید عباس میرزا به هنگ تفنگداری بود که اسلحههای دستسازی داشتند که سنبه و باروت زدن آن زمان زیادی میگرفت. وقتی سپاه ایران بعد از چندین ساعت مقاومت رو به هزیمت رفت، عباس میرزا که دید در تمام این مدت خبری از شلیک نیست به سراغ سردسته هنگ رفت و از او پرسید؟ پس کی شلیک میکنید؟ سردسته هنگ هم در حالیکه تازه داشت سرکیسه باروت را شل میکرد با خونسردی گفت: دایان دولدورم/وایستا تا پرکنم. (این اسلحه بعدها به اسلحه دایان دولدورم شهرت یافت).
حالا نیز ضمن ارج نهادن به دلسوزیها و نگاه پر از شفقت امثال دکتر رنانی ضمن آنکه نیک میدانم حقیقتا معادله برون رفت از مشکلات ایران چند مجهولی است اما باید از روشنفکران خواست که به شکل جدی متغیر زمان و ضریب تاب آوری جامعه را هم درنظر بگیرند و از همه مهمتر مسئولین امر را که حقیقتا ریش و قیچی دست آنهاست، مخاطب قرار دهند یا با همپوشانی اجتماع، روشی را برای تفهیم این مطلب به متصدیان امر بیابند که آیا زمان آن نرسیده است که به چیزی به جز راهکار «دایان دولدورم» نیز بیاندیشند؟