Get Mystery Box with random crypto!

دوشنبه رفتم سالن امتحانات امتحان بدم، از بقیه رشته هام بودن، م | Blue horse

دوشنبه رفتم سالن امتحانات امتحان بدم، از بقیه رشته هام بودن، من چون دیر رفته بودم همه نشسته بودن منتظر برگه بودن، صندلیمو پیداکردم نشستم، جلوتر آرش و دیدم که پشتش به من بود
اما واسم مهم نبود داشتم مینوشتم که محمد و دیدم که از امتحان و داد رفت بیرون، دوباره برگشت تو رفت جلو سمت مراقبا، حرف میزدن که من نگاش کردم چون که واقعا لذتیه نگاه کردن این خوشگل (هیز میزم خودتونید ) اونم سرشو بلند کرد مستقیم زل زد به من، قشنگ تو سالن ۳۰۰ نفر بودن، از اون جلو تا من هم ۲۰_۳۰ نفر، این دقیقا زل زد به من، نگاشم نچرخوند یعنی میدونست من اونجا نشستم احتمالا اون اول اومدنی دیده بود، من سرمو انداختم پایین، دور زد اومد دقیقا از جلوی من رد شد رفت
نفهمیدم فازش چیبود ازین رفتارش، احتمالا خواست بگه منم هستما، نمیدونم، دیگه هم ندیدمش