Get Mystery Box with random crypto!

. معرفي فيلم : بابا عزيز 1. فيلم كاملا سمبوليك است و سفر پير | خودآگاهی✨بعد پنجم 5d

.
معرفي فيلم : بابا عزيز

1. فيلم كاملا سمبوليك است و سفر پيردمرد و نوه اش از نقطه اي نامعلوم در كوير به سوي مقصدي شروع مي شود.( در لحظات ابتدايي فيلم، ايشتار مي گويد: كيفم را گم كردم، مي روم به دنبالش بگردم، ولي پيرمرد مي گويد: بس كن ايشتار، آنچه لازم است من به همراه دارم.)

2. سفر به مثابه طرح و برنامه عرفاني پيرمرد است و از نقطه اي نامعلوم در كوير آغاز مي شود البته با ايماني راسخ. (ديالوگ فيلم: كسي كه ايمان دارد، گم نمي شود.)

3. باباعزيز و برخي ديگر، دارند به جشني مي روند كه خودشان چيزي درباره آن نمي دانند. (ديالوگ ايشتار: آخه مگه مي شود به جشني رفت كه كسي نمي داند كجاست؟ بابا عزيز مي گويد: كافيه راه روي، راه بري. اونايي كه واقعا دعوت شدند خودشون راه را پيدا مي كنند.)

4. چشمان بابا عزيز نمي بيند، به همين خاطر، ايشتار بينايي اوست در راه.

5. ايشتار در وسط بيابان بايد به وسيله خار و خاشاكي كه جمع كرده، آتش روشن كند. (در جهان هاي درون نيز، آتش بايد توسط اسنس روشن شود.)

6. در ابتداي فيلم، بابا عزيز داستاني براي نوه اش، ايشتار مي گويد. در صحنه اي از آن داستان، آبي براي شاهزاده مي آورند كه وي آب را مي چشد و مي گويد نه، هنوز تلخ است.( اين آب به آب درون اشاره دارد و تلخي آن، نشان از اين دارد كه هنوز پالايش و تصفيه نشده است.)

7. ايشتار صداي موسيقي و هياهو مي شنود و دست باباعزيز را ول مي كند و با عجله به طرف صدا مي رود كه ناگهان با صورت به زمين مي خورد و شن ها به دهان او مي روند. (اسنسي كه از بينگ خود دور شود، گمراه و سرگردان خواهد شد و در نهايت به زمين خواهد خورد.)

8. ايشتار در مقام اسنس، به بابا عزيز مي گويد: راه از اين طرف نيست. بابا عزيز جواب مي دهد: تو راه را بلدي بابا جون؟ ايشتار مي گويد: ولي همه از طرف ديگر رفتند. بابا عزيز مي گويد: خب هر كسي به راه خودش مي رود ايشتار.

9. در صحنه اي از فيلم، بابا عزيز در خواب است و ايشتار به سراغ سه نفركه حجاب كاملي دارند مي رود. هر سه نفر ، نقاب دارند. ايشتار نقاب نفر وسطي را بالا مي زند و چهره زيباي زني را (مادر الهي خود) مي بيند در حاليكه مي خواند: تو راه من هستي، تو روح من هستي. و ايشتار از نغمه الهي او لذت مي برد.

10. در صحنه ديگري از فيلم بابا عزيز به كويري خالي از انسان سلام مي دهد و عده اي از درون گور #رستاخيز مي كنند و به سلام او عليك مي گويند. ايشتار مي ترسد ولي بابا عزيز مي گويد، اينها دوستان من هستند.


11. مرد موحنايي در فيلم، عارف گمنامي است كه كارهاي محير العقول و خارق العاده انجام مي دهد. (در صحنه اي از فيلم، پروانه ها از كف دست او خارج مي شوند كه از نشان از نوعي تبديل است)


فيلم را مي توانيد از لينك زير دانلود كنيد.

http://dl.marzfun.ir/ali/Film/Irani/1396/04/2/BabAziz%20%28MarzFun.ir%29.mp4

http://s.21.tikfilm.org/617727/08gv5b71dba56c846/BabAziz_%28tikfilm.net%29.mp4

@boedpanjom