Get Mystery Box with random crypto!

«قطار انقلاب» برخلاف بسیاری ادعاها، انقلاب ۵۷ نه دزدیده شد، ن | بنیاد وَرَهرام

«قطار انقلاب»

برخلاف بسیاری ادعاها، انقلاب ۵۷ نه دزدیده شد، نه منحرف شد و نه دچار دگردیسی شد. انقلاب ۵۷ از معدود انقلاب‌های تاریخ است که به طرز شگفت‌انگیزی همانی ماند که بود و خود را نهادینه کرد؛ یعنی با نهادسازی، لحظه، شور، اندیشه و آرمان‌های انقلاب را ماندگار و قانونی کرد. اصلاً اگر قرار باشد یک خصیصۀ منحصربه‌فرد برای انقلاب ایران قائل باشیم، همین بود که منحرف نشد!

ایدۀ انحراف انقلاب در واقع ایدۀ آن بخش از انقلابی‌هایی بود که به هر دلیلی از هستۀ اصلی قدرت انقلاب بیرون می‌افتادند یا دور می‌ماندند. به گمانم، اتفاقاً حق با کسانی است که سخت پایبند به انقلاب مانده‌اند و امروز در قدرتند. انقلاب تغییر نکرده بود، بلکه مشکل از کسانی بود که در نقطه‌ای حس می‌کردند حالا دیگر انقلابیگری کافی است و باید محافظه‌کاری و محاسبه‌گری عقلانی پیشه‌کرد و دست از آرمان‌ها و شور انقلابی کشید. در واقع این تعبیر که می‌گویند فلان کس یا فلان دسته از قطار انقلاب یا از کشتی انقلاب پیاده شد، کاملاً تعبیر درستی است. اگر به سرنوشت کسانی که موسوم به پیاده‌شدگان از قطار انقلاب هستند نگاه کنیم، وجه اشتراک همۀ آن‌ها این است که روزی به هر دلیلی خواستند روحیۀ انقلابی را کنار بگذارند.

حالا این گروه یا اصلاً از اول روحیۀ انقلابی نداشتند و بر حسب مصلحت ترجیح دادند با انقلاب همراه شوند و در نتیجه زودتر از دیگران تصمیم گرفتند روحیۀ انقلابی را از دل و ذهن بیرون کنند، یا واقعاً انقلابی بودند و بر حسب تجربه فهمیدند روحیۀ انقلابی با مسئولیت‌های جدیدشان سازگار نیست. به هر حال، هر کسی که از این قطار پیاده شد، اتفاقاً با منطق انقلاب دچار تعارض شده بود ــ طبعاً تضادی هم در این واقعیت نمی‌دید که خود تا چندی پیش با اتکا به همین روحیه و منطقِ انقلابی به این جایگاه رسیده بود.

در این میان شاید چپ‌ها بیش از بقیه مدعی شوند انقلابشان منحرف شده است. مشکل این چپ‌ها این است که در مورد جایگاه خود در انقلاب دچار سوءتفاهم یا توهم عمیقی شده‌اند. واقعیت این است که چپ‌ها بدون حضور روحانیت و در رأس آن‌ها آیت‌الله خمینی، نه تنها نمی‌توانستند انقلاب کنند، بلکه حتی بخش سنتی جامعه در سرکوب آن‌ها از سوی حاکمیت همکاری می‌کرد. مشکل چپ‌ها توهم است! هر کسی از ظن خود یار انقلاب شد و در این میان چپ‌ها علاوه بر این‌که از ظن خود یار انقلاب شدند، بلکه دچار این توهم هم شدند که در پیروز انقلاب نقش ویژه‌ای داشتند.
چپ‌ها بدون خمینی امکان انقلاب کردن نداشتند زیرا که دسترسی به توده نداشتند. زیدا توده مردم مذهبی بودند.
همین نکات به شکل بارزتری درباره جمهوری خواهها و مصدقی ها نیز کاملا صادق است. زیرا که دیدیم مصرق توسز همین توده های مردم و با اشاره آیت الله کاشانی سرنگون شد.
معمولا پس از انقلابها، منطق جایگزین شور انقلابی می شود اما در ایران گروگانگیری سفارت آمریکا نقطه ای برای ادامه شور انقلابی بود و جنگ نیز به آن کمک کرد که انقلاب ایران به همان شکلی که اتفاق افتاد پیش برود و دچار دگرگونی نشود.
مهدی تدینی

@BonyadVarahram