نوروز از زبان شاهنامه:
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد برِ تخت او
شگفتی فرو ماند از بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شاهی بیاراستند
می و رود و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار
@BonyadVarahram
نوروز ۲۵۸۱ جمشیدی همورواک.