Get Mystery Box with random crypto!

قانون هرگز با بحث و مجادله، پیروزی خود را به رخ نکشید بلکه آ | 📚 کتابخوانی 📚

قانون
هرگز با بحث و مجادله، پیروزی خود را به رخ نکشید بلکه آن را با عمل نشان دهید.


سرپیچی از قانون

در سال ۱۳۱ پیش از میلاد، کنسول روم، پابلیوس کراسوس دایوز موسیانوس، شهر یونانی پرگاموس را به محاصره درآورد و برای عبور از دیوار شهر و ورود به آن به دژکوب نیاز پیدا کرد.

او چند روز قبل، در یک کارگاه کشتی سازی در آتن، تعدادی دکل چوبی دیده بود، پس فرمان، داد بزرگترین دکل، بلافاصله برایش فرستاده شود. مهندس نظامی حاضر در آتن به محض دریافت دستور به این نتیجه رسید که کنسول به تیرک کوچک‌تری نیاز دارد. او با سربازانی که پیام را آورده بودند، بحث کرد و به آن‌ها گفت دکل کوچک‌تر برای این کار مناسب‌تر و حملش هم آسان‌تر است.

سربازان به او هشدار دادند که فرمانده‌شان اهل چون و چرا نیست اما آن مهندس اصرار داشت، فقط دکل کوچک‌تر همراه دستگاهی که مشغول ساخت آن است، برای این کار مناسب است. او برای اثبات ادعای خودش، مدام طرح می‌کشید تا شاید به آن‌ها اثبات کند که تخصص آن کار را دارد و آن‌ها از این مسائل سررشته ندارند، سربازان رهبرشان را خوب می‌شناختند. بالاخره مهندس را قانع کردند که بهتر است از دستور اطاعت کند. با وجود این، وقتی سربازها رفتند، مهندس بیشتر به موضوع فکر کرد و از خود پرسید که اطاعت از دستوری که به شکست منجر خواهد شد، چه فایده‌ای دارد؟

در نهایت الوار کوچک‌تر را فرستاد و پیش خودش گفت که کنسول با دیدن این الوار کوچک حتماً به او پاداش خواهد داد. موسیانوس با دیدن الوار کوچک‌تر از سربازان خواست که توضیح بدهند. آنهاف نیز تعریف کردند که مهندس چه طور زیر بار نرفته و با آن‌ها بحث می‌کرده است که الوار کوچک‌تر بهتر است اما در نهایت قول داده الوار بزرگ‌تر را بفرستد.

موسیانوس عصبانی شد. او دیگر نمی‌توانست روی محاصره متمرکز شود. مهندس گستاخ، تمام ذهن او را درگیر کرده بود پس دستور داد تا مهندس را بی درنگ به آنجا بیاورند. مهندس پس از چند روز به آنجا رسید و یک بار دیگر تمام دلایل خود را برای ارسال الوار کوچک‌تر توضیح داد. او از همان استدلال‌های قبلی استفاده کرد و به کنسول نصیحت کرد که در این گونه موارد عاقلانه‌تر این است که به حرف متخصصان گوش کند و مطمئن باشد، از حمله با دژکوبی که او فرستاده، هرگز پشیمان نمی‌شود. موسیانوس پس از اینکه حرف‌های مهندس تمام شد دستور داد او را در مقابل دیدگان سربازان لخت کند و آن قدر شلاق بزنند تا بمیرد.

تفسیر

مهندسی که به عنوان بهترین مهندس شهر از دانش بسیاری برخوردار بود و همه به او احترام می‌گذاشتند، حتی نامش هم در تاریخ ثبت نشده بود. او تمام عمر به طراحی دکل و ستون پرداخته بود پس فوت و فن کار را خوب می‌شناخت و مطمئن بود که حق با اوست. منطق و علم می‌گفت که الوار کوچک‌تر، نیروی بیشتری را با سرعت بیشتر وارد می‌سازد. الوار بزرگ‌تر لزوماً نیروی بیشتری وارد نمی‌کند.

البته کنسول در نهایت، منطق او را می‌فهمید و به این نتیجه می‌رسید که علم بی‌طرف است و او درست می‌گوید.

شاید اگر مهندس وقت کنسول را با جزئيات تخصصی نمی‌گرفت، جانش را نجات داده بود.

مهندس نظامی اهل بحث بود، شخصیتی که در اطرافمان زیاد می‌بینیم. این قبیل افراد یاد نگرفته‌اند که کلمات خنثی و بی‌طرف نیستند و وقتی با مقامی بالاتر بحث می‌کنند، به نوعی بر بی‌خردی طرف مقابل صحه می‌گذارند. آن‌ها حتی درک نمی‌کنند با چه کسی بحث می‌کنند. از آنجا که همه ما باور داریم، حق با ماست به ندرت به واسطه کلام قانع می‌شویم. در این صورتبحث کردن، آب در هاون کوبیدن است.

پس بهتر است از غرق کردن خود در چاه بپرهیزیم. وقتی در طرف مقابل احساس ناامنی و حقارت ایجاد کنیم، حتی بلاغت سقراط هم کاری از پیش نمی‌برد.

مسئله تنها این نیست که از بحث با مقامات بالادست‌تان خودداری کنید. همه ما معتقدیم که در نظریه پردازی و منطق، استاد هستیم. در این صورت، باید یاد بگیریم چطور درستی و برحق بودنمان را به طور غیرمستقیم نشان دهیم.

خرید کتاب ۴۸ قانون قدرت

کتاب :
#۴۸_قانون_قدرت | نویسنده : #رابرت_گرین | ترجمه : #فاطمه_باغستانی | صفحهٔ 134 و 135 | انتشارات نسل نواندیش