خطبه حضرت زینب سلام الله علیها پس زینب دختر امیر المؤمنین ع | 🏴بُت شِناسی🏴
خطبه حضرت زینب سلام الله علیها
پس زینب دختر امیر المؤمنین علیه السّلام برخاست و فرمود: حمد میکنم پروردگار عالمیان را، و درود میفرستم بر جدّ خود سیّد پیغمبران، راست فرموده است خدا که پس عاقبت آنها که کارهای بسیار بد کردند آن بود که تکذیب کردند به آیات خدا و استهزا نمودند به آنها، ای یزید آیا گمان میکنی که چون بر ما تنگ کردی اطراف زمین را و ما اسیر تو گردیدیم و ما را به روش اسیران از شهر به شهر آوردی که این از خواری ماست نزد خدا، و از بزرگواری توست، پس تکبّر میکنی و شاد میشوی به آنکه کارهای دنیا برای تو منظّم گردیده و مراد تو حاصل شده است و پادشاهی ما به تو منتقل شده است، آیا فراموش کرده ای فرموده خدا را وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ
(گمان مبر که ما مهلتی که داده ایم کافران را که بهتر است از برای ایشان، ما مهلت نداده ایم ایشان را مگر برای آنکه زیاده گردانند گناهان خود را، و از برای ایشان است عذاب خوارکننده. )
آیا از عدالت توست ای فرزند آزاد کردهها که زنان و کنیزان خود را در پرده نشانیده و دختران مکرّمه رسول خدا را اسیر کرده ای و بی کجاوه و هودج از شهر به شهر میگردانی بی یاوری و معاونی و مددکاری از روی طغیان بر خدا و انکار سیّد انبیاء؟ و این افعال بعید نیست از جماعتی که جگر برگزیدگان را خاییده باشند، و گوشت ایشان از خون شهیدان پرورش یافته باشد، پیوسته شمشیرها بر روی حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم برهنه کرده باشند، و اینها نتیجه کفر و ضلالت قدیم است و کینه دیرینه شمشیرهای بدر و احد است، که از روی بغض و عداوت بسوی اهل بیت رسالت نظر میکنی، و از کشتن ایشان هیچ پروا نداری، و با نهایت فرح و سرور چوب میزنی بر لب و دندان سیّد جوانان بهشت که بوسه گاه حضرت رسالت بود، و تحسین میطلبی از کافران گذشته خود که در جهنّمند، و تقرّب میجوئی بسوی ایشان به مستأصل کردن ذریّت محمّد، و ریختن خونهای اهل بیت رسالت، و خورشیدهای فلک امامت و خلافت. به خدا سوگند که بزودی به اشیاخ خود خواهی رسید، و آرزو خواهی کرد که کاش دست تو تا مرفق خشکیده بود، و کاش از مادر متولّد نشده بودی و آنچه کردی نکرده بودی و آنچه گفته بودی نگفته بودی، خداوندا بگیر حقّ ما را، و انتقام بکش از هر که بر ماستم کرد، و غضب خود را نازل گردان بر هر که خونهای ما را ریخت و حامیان ما را کشت. به خدا سوگند که پاره نکردی مگر پوست خود را و نبریدی مگر گوشت خود را، و بزودی وارد خواهی شد بر حضرت رسالت به آنچه متحمّل شده ای از ریختن خون ذریّت او و هتک حرمت او کرده ای در عترت او، در هنگامی که حق تعالی تفرّق ایشان را به جمعیّت مبدّل کرده باشد و پراکندگی احوال ایشان را به امنیّت آورده باشد، و حقّ ایشان را از ستمکاران گرفته باشد، چنانچه حق تعالی میفرماید که: گمان مکن آنان را که در راه خدا کشته شدند از مرده گانند، بلکه زندگانند و نزد پروردگار خود روزی مییابند. خدا بس است برای تو حکم کننده، و کافی است برای مخاصمه تو، و جبرئیل ظهیر و یاور اوست، و زود خواهد یافت عذاب خود را و یافته آن کسی که تو را بر گردن مسلمانان سوار کرد، و خلافت باطل را برای تو مستقر گردانید، و خواهید دانست که مکان شما بدتر است، و یاور شما کمتر است، و اینکه من قدر تو را کم میشمارم و سرزنش تو را عظیم میدانم نه برای آن است که خطاب در تو فایده میکند، بعد از آنکه دیدههای مسلمانان را گریان و سینههای ایشان را بریان کردید، و موعظه چه سود میبخشد در دلهای سنگین و جانهای طاغی و بدنهای مملوّ از سخط حق تعالی و لعنت رسول خدا، و سینهها که شیطان در آن آشیان کرده، و به اعانت این قسم گروه تو کردی آنچه کردی. پس زهی تعجّب است کشته شدن پرهیزکاران و فرزندان پیغمبران و سلاله اوصیای ایشان، به دستهای آزادشدگان خبیث و نسلهای زناکاران فاجر که خون ما از دستهای ایشان میریزد و گوشتهای ما از دهانهای ایشان بیرون میافتد.