•| شادی ۳۷ سالشه و تو کار خودش خیلی حرفهایه. کارش هیچ ربطی ب | کودک بورسباز
•| شادی ۳۷ سالشه و تو کار خودش خیلی حرفهایه. کارش هیچ ربطی به بازار سرمایه نداره. شنیده که «گذشته» رو «حال» تاثیر داره، بنابراین بهدنبال اینه که جوابی برای احساسش پیدا کنه. اخیرا بهش پیشنهاد شده که با معرفی آدمها و تبلیغ دورههای اموزشی پورسانت بگیره، اما این کارو دوست نداره. به شبکه گستردهای از آدمها دسترسی داره و خیلی سریع و راحت میتونه پول خوبی بدست بیاره، اما دوست داره بدونه دلیل اینکه نمیتونه با معرفی یه آدم (یه کار سبک) پورسانت خوبی بگیره چیه؟! چی تو گذشته باعث ایجاد این احساس شده؟
بهش میگم بابات چیکاره بود؟ میگه قبل انقلاب هم معلم بود و هم یه نمایشگاه ماشین داشت. بعد انقلاب گفتن دلالی خودرو حرامه، کارشو گذاشت کنار. لقمه حلال براش خیلی مهم بود. یه چند وقت بعد یه مرغداری زد، صبح تا شب کار میکرد. در کنارش باغداری هم میکرد. باغداری هم مثل مرغدار کار خیلی سختیه. ما درخت انار داشتیم و بادوم. بابام محبورمون میکرد تو تابستون بادومها رو بچینیم و بعدش پوستشو بکنیم تا بره برای فروش. وقتی غر میزدیم میگفت دارید خرج مهر خودتونو درمیارید. میخنده میگه به معنای واقعی کلمه «کودک کار» بودیم. تا اینکه من تونستم برم راهنمایی تیزهوشان. بابام میگفت شادی بچه سختکوشیه و راهشو داره درست میره. و من اون موقع با خودم فکر میکردم باید برای ذره ذره چیزهایی که به دست میارم سخت تلاش کنم.
بهش میگم پول پورسانت چه معنایی برات داره؟ میگه حس میکنم حلال نیست، پول بادآورده است، بدون تلاش به دست اومده و نمیتونم قبولش کنم.
ماها چی؟ کجاها از پولهای باداورده ترسیدیم؟ یا اصلا نترسیدم اما تا قرون اخرشو «خرج اتینا» کردیم. شادی حتی اگه یه روزی حالش با شغل جدیدش خوب بشه، پولی که از نظرش باداوردهست رو خرج چی میکنه؟
#روانکاوی
∆ اسم شخص و سایر اطلاعات شخصی برای حفظ حریم خصوصی تغییر داده شده.