تقریباً هم قد منه، یعنی #فقط کافیه اراده کنم تا بتونم ببوسمش. حتی گردنش رو! مثل همون یک باری که #خواب بود و بوسیدمش. اگه بهش نزدیک بشم، اونقدری که بوی شکلات توی شامهام بپیچه...
پیشونیم درست میچسبه پیشونیش. و #چشمم درست #روبروی مردمکهای همیشه آرومش قرار میگیرن و من رو هم آروم می کنن. اگه #نوک بینی هامون به هم بچسبه، اون موقع من نفسمو حبس میکنم تا #فقط نفس اون بینمون در جریان باشه و تهیونگ همیشه این اتفاق رو تبدیل به بوسه میکنه...
چون خودش #میگه لبام قشنگن...
و منم مخالفتی باهاش ندارم. چون هر قدر که نزدیکتر باشه، منم #بیشتر و بیشتر توی گرمای بازدمش فرو میرم. ________
ــ خواهش میکنم تهیونگ، منو کنار خودت نگه دار. اشکال نداره اگه قلبم هم از کار بیفته. فقط باید بدونم علتش تویی...
نذار برگردم...از همشون بدم میاد. از زندگیم، از پول هام، از آدمای عوضی اطرافم. نذار ازت فاصله بگیرم... میترسم قلبم دیگه هیچوقت اینجوری نزنه...
__https://t.me/joinchat/AAAAAEOnYQtn2xKGc2T-ZQ