Bts army love

2022-04-17 10:26:29 معدن ایمجین و سناریوهای هات و جذاب بنگتنی

وقتی برای اولین بار میری فن ساین پسرا و بایست رو از نزدیک میبینی...

وقتی جیمین عاشقت میشه...

وقتی واسه ی اولین بار پسرا رو میبینی... ریکشن پسرا چی میتونه باشه؟!

وقتی با یونگی میری خرید...

وقتی سر یه موضوع با پسرا دعوات میشه...

وقتی...

وقتی جوین بشی...

https://t.me/+Dx2DMxAC7f84ZThk باز کردن / نظر دهید

2022-04-17 10:20:21 دنیای جذاب و دوست داشتنی بنگتن و آرمی

https://t.me/+Dx2DMxAC7f84ZThk

توییت های فانِ کاپلی

https://t.me/+Dx2DMxAC7f84ZThk

ویدیو ایمجین های کاپلی

https://t.me/+Dx2DMxAC7f84ZThk

ویدیو و فوتو ادیت های بسی هات

https://t.me/+Dx2DMxAC7f84ZThk

به ما بپیوندین باز کردن / نظر دهید

2022-04-17 10:19:28 یونگی در حال نوشتن اهنگ

شت این خیلی سخته

بیب... میدونی چی سخت تره؟

...؟

شماها با این ذهن کثیفتون گناهکارین! باز کردن / نظر دهید

2022-04-16 22:54:21 دهنمو باز کردم و از ته دلم صدامو دادم بیرون و جیغ بنفشی کشیدم که حتی حنجرم درد گرفت اما قبل از اینکه صداش به گوش کسی برسه لباشو محکم روی لبام کوبوند و شروع به مکیدنشون کرد
دستامو توی موهاش فرو بردم و با حرص کشیدمشون تا ولم کنه
پاهامو تکون میدادم و به بدنش ضربه میزدم
اونم نامردی نکرد و با دوتا پاش رونامو احاطه کرد
بدنشو بیشتر بهم چسبوند و فاصله اندکمونم از بین برد
.
.
.
_امیدوارم درس خوبی گرفته باشی

ادامه... باز کردن / نظر دهید

2022-04-16 22:49:05 JOIN
JOIN
JOIN


- #فاک دارم حال میکنم به همین زودی میخوای تمومش کنی؟
-نه #بیبی...هنوز کامل آماده نیستم.
-چیکار کنم آماده شی؟
-نمیخوای #دیکمو مزه کنی؟
با این حرفم چشماشو باز کرد و هُلم داد زیر خودش؛سرشو برد پایین و‌ نوکشو خیس کرد.
- ته پاشو وایسا اینطوری بهتره
بلند شدم وایسادم تا کارشو بهتر انجام بده،نشست پایین پام و آلتمو تا تَه کرد توی دهنش. اون #لبای خوش فرمشو دور آلتم حرکت میداد و #زبونشو دورش میکشید.
-اَه شت #کوکی تند تر
ناخداگاه موهاشو گرفتم و سرشو بیشتر به خودم چسبوندم و همزمان با حرکتاش خودمو تکون میدادم.


JOIN
JOIN
JOIN باز کردن / نظر دهید

2022-04-16 22:46:11 همون موقع در باز میشه و چهره یونگی
نمایان میشه!
یونگی بدون ذره ای اهمیت به مکان درو
قفل میکنه و اونو به دیوار میکوبه و چند
ثانیه توی چشمای اون پسر ذل میزنه و بعد
لب های داغشو روی لبای سرد اون پسر
میذاره بلافاصه هوسوک دستاشو دور کمر
یونگی حلقه میکنه و لب پایین یونگی رو
گاز میگیره اما یونگی از فرصت استفاده
میکنه و زبونشو وارد دهان اون پسر میکنه
بعد از این کیس یونگی با نفس نفس زدن
میگه :
+به نظرم اینجا واقعا جای مناسبی نیست باز کردن / نظر دهید

2022-03-13 00:28:39 وقتی که برای بار اول همدیگه رو میبینین

کوک: خیلییی خجالتیه...داری راه میری که یهو پات پیچ میخوره و اونم میدوه سمتتو زیر کتفتو میگیره و کمکت میکنه تا بلند شی همونجا به عشق در نگاه اول اعتقاد پیدا میکنه...

وی: با دوستاش نشستنو دارن هرچی دختره رو مسخرع میکنن
تا تو با لباسای ناجورت از کنارشون توی بار رد میشی یهو شیشه های الکل رو پرت میکنه رو زمین و یه سوت بلند میزنه
توعم برمیگردیو یه چشمک بش میزنی
بت علامت میده که بیای کنارش که یهو...

جیهوپ: تو شهربازی ترن هوایی سوار شده و دوتاتون کنار هم افتادین..هنو راه نیوفتاده که...

بقیه ی اعضا...

ایمجین های بیشتر باز کردن / نظر دهید

2022-03-13 00:22:55 تهیونگ کوکی رو به دیوار تکیه داد و لب هاش رو از هم فاصله داد.
متوجه هیچ چیز نبود و فقط خزیدنه زبونه کوکی روی زبونش بود که حس میکرد.
صدای بوسیدنه عمیقشون تو اتاق طنین انداخته بود و هیچ کدوم نمیخواستن از لب های هم دل بکنند.
حدود پنج دقیقه بود که فقط داشتند هم دیگه رو میبوسیدند.
اونقدر صدای بوسه های خیسشون و ناله های بی قرارشون بین لب های هم دیگه بلند بود که حتی متوجه باز شدن در اتاق هم نشده بودند... باز کردن / نظر دهید

2022-03-13 00:21:12 ولی وقتی داغی زبون #کوکی رو حس کرد دیگه طاقت نیاوورد.
چشماشو بست و کوکی روی نیمکت خوابوند و خودشم روش خیمه زو.
وی تند تند دهنشو باز و بسته میکرد و گردن کوکی رو مارک میکرد.
وی: هام هام هام...
کوکی: عااااااااه!
به #بدنش قوس داد و موهای وی رو چنگ زد.
وی: لعنتی اینجوری نمیشه!
فرصت تعجب کردنو به کوکی نداد و سریع بلندش کرد و کشیدتش سمت #حموم...

فیک،
وانشات،
ایمجین و
سناریوهای
بیشتر...

جوین باز کردن / نظر دهید

2022-03-13 00:11:19 _به به! ببین کی اینجاس
+دست از سرم وردار
_نمیترسی؟ تنها تو کلاس...با من...
+میخوای بخوریم؟ یا شایدم کتکم بزنی؟
با گفتن این جمله یهو با حالت ولع وحشتناکی خم شد روم
دستاشو گذاشت دو طرفم و با لحن ارومی بهم گفت
_شایدم بدتر! خیلی بدتر...

_تلاش نکن! بی فایدس..تا خودم نخوام نمیتونی در بری خانوم کوچولو

دهنمو باز کردم و از ته دلم صدامو دادم بیرون و جیغ بنفشی کشیدم که حتی حنجرم درد گرفت اما قبل از اینکه صداش به گوش کسی برسه لباشو محکم روی لبام کوبوند و شروع به مکیدنشون کرد
دستامو توی موهاش فرو بردم و با حرص کشیدمشون تا ولم کنه
پاهامو تکون میدادم و به بدنش ضربه میزدم
اونم نامردی نکرد و با دوتا پاش رونامو احاطه کرد
بدنشو بیشتر بهم چسبوند و فاصله اندکمونم از بین برد

_امیدوارم درس خوبی گرفته باشی

ادامه... باز کردن / نظر دهید