-من و تو...دستتودست هم تا جلوی در یه جایی که معلوم نبود بهشته | No way back for now ^^
-من و تو...دستتودست هم تا جلوی در یه جایی که معلوم نبود بهشته یا جهنم رفتیم...ولی جلوی درش یهو دست همدیگه رو ول کردیم بدون اینکه بفهمیم پشت اون در قراره بهشت باشه یا جهنم...تو مسیر، هم من یهکم تو رو شناختم هم تو منو...ولی این معنیش این نیست که همدیگه رو حفظ شدیم. ما هنوزم خیلی چیزها رو از هم پنهون میکنیم...تو هنوزم ازم میترسی چون نمیدونی چرا به قول خودت اطرافم احمق میشی و منم هنوز حاضر نیستم خودم رو به طور کامل به حتی تو بدم چون باور دارم این حماقته! آره پیشرفت کردیم...ولی میدونی بهاش چی بود؟ بهاش این بود که بدون باز کردن دری که شاید پشتش بهشت بود خودمون برای خودمون جهنم ساختیم چون عوض شدن بلد نیستیم!