Get Mystery Box with random crypto!

Business & Management Consulting

لوگوی کانال تلگرام businessandmanagementconsulting — Business & Management Consulting B
لوگوی کانال تلگرام businessandmanagementconsulting — Business & Management Consulting
آدرس کانال: @businessandmanagementconsulting
دسته بندی ها: کسب و کار
زبان: فارسی
مشترکین: 2.09K
توضیحات از کانال

آخرین مطالب حوزه مدیریت و کسب کار را در کانال ذیل پیگیری کنید:
https://t.me/BusinessandManagementConsulting
حمایت از کانال
https://hamibash.com/BusinessandManagementConsulting
ارتباط با ادمین برای ارسال نظرات، پیشنهادها و اطلاع رسانی
@ArmanAhmadizad

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 3

2022-01-24 15:57:18 بگذارید به دردهای این مملکت برسد

محمد فاضلی - مدیر پادکست دغدغه ایران

#رضا_امیدی، عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران هم اخراج شده است. قراردادش را تمدید نکرده‌اند. نام دیگری برای اخراج است.

رضا امیدی متخصص سیاست اجتماعی، تحلیل نابرابری آموزشی، ارزیابی نظام‌های رفاهی و در علوم اجتماعی ایران «صدای صداهای ناشنیده» است. تحلیل‌گر انواع نابرابری، فقر، سلامت و بهداشت و نگاهی نهادگرا و انتقادی به سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی بازارکار. برای عموم هم در کانال تلگرامش می‌نویسد.

Https://t.me/Omidi_reza

درسش را خوب خوانده، مشق آکادمیکش را هم خوب - به فارسی و انگلیسی - نوشته است. در حوزه کاری خودش اول نباشد، حتما یکی از سه نفر اول است.

شفاف توضیح بدهید چرا قراردادش را تمدید نمی‌کنید؟ چرا نمی گذارید استادی که کار می‌کند و دغدغه دارد و در عرصه عمومی فعالیت می‌کند، سرش بی دردسر به کارش گرم باشد؟ از این بی‌ثبات کردن زندگی آدم‌ها و تولید بی‌اعتمادی چه سودی حاصل می‌شود؟

آیا دوباره پای یک عشیره و قبیله آکادمیک میان است که کوتوله هستندو از بلندقدها خوش‌شان نمی‌آید؟

بگذارید رضا امیدی در آرامش نابرابری‌های جامعه‌سوز را تحلیل کند و راهی بیابد. یا حداقل به ما نشان دهید آن شایسته‌تری که قرار است جای رضا امیدی را بگیرد کیست.

#دغدغه_ایران، #رضا_امیدی

(اگر می‌پسندید به اشتراک بگذارید.)

@fazeli_mohammad
75 views12:57
باز کردن / نظر دهید
2022-01-23 19:33:45 .
.
ایران بر لبه تیغ

(به افتخار محمد فاضلی)
ـــــــــــــــــــــــــ

محسن رنانی

پدربزرگم می‌گفت در روستایی نزدیک زادگاهش، مردی حکیم بود که با طبابت، اخلاق نکو و زبان بی‌پروایش در دل اهالی جایی باز کرده بود. کدخدای روستا از قدیم با او مشکل داشت و رفتار نیکو و احترام مردم به او را خوش نمی‌داشت؛ گویی گمان می‌کرد هرچه مردم به حکیم احترام بگذارند از قدرت او کم می‌شود. کدخدا دلش‌ می‌خواست محبوبیت و احترام فقط مختص خودش باشد؛ مردم، فقط از او بترسند و فقط به او امید داشته‌ باشند. روزی حکیم در کوچه، متوجه سرفه های خشک کدخدا شد؛ به او گفت کدخدا نوکرت را بفرست تا برای سینه‌ات دوا بدهم؛ کدخدا با خشم به او نگریست و رد شد.

فردا حکیم همسر کدخدا را دید و به او گفت بهتر است هرچه زودتر سرفه‌های کدخدا را درمان کنید. همسر کدخدا با بی‌محلی، هیچ‌ نگفت، راهش را کج کرد و رفت. روزی دیگر حکیم، نوکر کدخدا را دید، او را صدا زد، به طبابت‌خانه برد و بسته‌‌ای دارو به او داد و گفت: این‌ها را بده کدخدا بخورد و اگر تا یک هفته دیگر سرفه‌هایش خوب نشد به من خبر بده. ساعتی بعد پسر کوچک کدخدا آمد و با تندی به حکیم گفت که دیگر حق ندارد بگوید کدخدا بیمار است و باید درمان شود. چند هفته گذشت و باز روزی حکیم در گذرِ محله متوجه شد که کدخدا همان سرفه‌ها را دارد. به برادر کدخدا که در گذر، مغازه داشت گفت برادرت را بیاور تا من معاینه کنم و دارو بدهم، اگر با داروی من خوب نشود، احتمالا مشکل جدی است و باید او را برای درمان به شهر ببرید. عصر که شد پسر بزرگ کدخدا به طبابت‌خانه حکیم رفت و با لگد میز حکیم را وارونه کرد و با فریاد گفت یک‌بار دیگر بگویی پدر من بیمار است، جایت در این روستا نخواهد بود.

در ماههای بعد سرفه‌های کدخدا شدیدتر ادامه یافت و حکیم هر آدم موثری را در روستا می‌دید، می‌گفت از من نشنیده بگیرید، اما بروید این کدخدا را برای درمان به شهر ببرید؛ این سرفه‌ها نشانه خوبی نیست. ولی کسی جرأت نمی‌کرد مساله را به طور جدی دنبال کند. تا این که چند ماه بعد، شبی از شب‌های سرد و برفی زمستان، کدخدا به سرفه‌ افتاد و ساعت‌به‌ساعت سرفه‌هایش شدیدتر شد و بعد در اواخر شب بود که خون بالا آورد و به حالت نزاری در بستر افتاد. فردا پسرانش تصمیم گرفتند او را برای درمان به شهر ببرند، اما برف و بوران تمام راهها را بسته بود. یکی دو روز بعد، با هر سختی بود او را به شهر بردند اما پزشکان گفتند دیر شده است، کاری نمی‌شود کرد. کدخدا چند روزی در بیمارستان بستری بود تا درگذشت.

پسران کدخدا پیش از آن که جنازه پدر را برای خاکسپاری به روستا ببرند، اول به خانه حکیم رفتند و او را به باد کتک گرفتند؛ آنقدر زدند که حکیم دیگر نای راه رفتن نداشت؛ سپس تمام لوازم او را به کوچه ریختند و او را از روستا بیرون کردند و تهدید کردند که اگر دیگر به روستا بازگردد خونش را خواهند ریخت. حکیم همچنان که لنگان از روستا دور می‌شد، زیر لب زمزمه می‌کرد:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم / که در طریقت ما کافری است رنجیدن.

و چنین شد که تا سالهای سال دیگر هیچ حکیمی جرأت نکرد برای طبابت به آن روستا برود و روزگار درازی بیماری دمار از روزگار آن روستا برآورد.

خبر کوتاه بود: دکتر محمد فاضلی،‌ از دانشگاه اخراج شد. وقتی خبر را خواندم یاد داستان پدربزرگم افتادم. فاضلی جرمش آن بود که اسرار هویدا می‌کرد. او خودش را در محدوده تنگ دانشگاه اسیر نکرد؛ فکر و قلم و جوانی و نیرویش را به هر سویی که تخصص‌اش اجازه می‌داد کشید تا به سهم خود برای بهبود حال ایران تلاش کند. کتاب «ایران بر لبه تیغ» آخرین اثر دکتر محمد فاضلی و حاصل تأملات او درباره ایران است. شاید این کتاب هم یکی از سندهای جرم او برای اخراجش بوده باشد. دعوت می‌کنم همگی این کتاب را بخوانیم و به دیگران توصیه کنیم که بخوانند تا با یکی از جرائم محمد فاضلی، جامعه‌شناس دانشمند و دغدغه‌مند آشنا شویم. او در این کتاب تلاش ارزشمندی کرده است برای شناسایی دردهای ایران و ارایه‌ نسخه‌هایی برای درمان آن. همه‌مان باید دردهای ایران را دقیق‌تر بشناسیم و راه درمان آن را بدانیم تا دیگر فریب‌مان ندهند. توصیه می‌کنم این کتاب را بخوانید و نوروز امسال نیز آن را به دیگران هدیه دهید.

برای خواندن معرفی کوتاه و یا تهیه کتاب به پیوند زیر بروید:
https://pooyeshfekri.com/product/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%8C-%D8%A8%D8%B1-%D9%84%D8%A8%DB%80-%D8%AA%DB%8C%D8%BA/


برای مشاهده گفت‌وگوی مفصل ویدیویی با دکتر فاضلی درباره کتاب، به پیوند زیر بروید:
https://www.aparat.com/v/8awB2

محسن رنانی / ۳ بهمن ۱۴۰۰
.
.
152 views16:33
باز کردن / نظر دهید
2022-01-21 23:20:50 همآیندی بحران ها

محمد فاضلی

https://t.me/Businessandmanagementconsulting
69 viewsedited  20:20
باز کردن / نظر دهید
2022-01-21 20:34:03 استادی که حرف های قلمبه و سلمبه نمی زد اخراج شد
دکتر مجتبی لشکربلوکی

خبر شوکه کننده بود: دانشگاه شهید بهشتی، اعلام کرده دیگر نیازی به دکتر محمد فاضلی، استاد جامعه‌شناسی دانشکده علوم انسانی این دانشکده ندارد این یعنی همان حکم اخراج از دانشگاه.
احتمالا نام و نوشته و سخنان دکتر محمد فاضلی را شنیده باشید اما صرفا چند نکته را یادآوری می کنم. (لینک نوشته ها و لینک پادکست ها)
محمدفاضلی در زمانه ای که به آفت فرهنگ شفاهی گرفتاریم می نویسد و حال نداریم بیش از دو پاراگراف به صورت سیستماتیک و فکر شده بنویسیم. وقت می‌گذارد. می‌نویسد و منتشر می‌کند.
محمد فاضلی در عصری که طنازی سلبریتی‌ها و مطالب زرد هوش و حواس را می‌ربایند، تلنگر به ما می‌زند که اینقدر زرد نشویم! هر جا می‌رویم می آید. می‌رویم اینستاگرام مطالبش هست. می‌رویم تلگرام وقت بگذاریم نوشته اش را می‌بینیم. می خواهیم کتاب صوتی گوش کنیم او پیشنهاد دارد. او برای خود رسالتی بزرگ تعریف کرده است که هر جا ایرانی هست او باشد با چراغی در دست.
محمد فاضلی در زمانه ای که بسیاری زبان در کام کشیده اند و سکوت می کنند تا نام و نان شان به خطر نیفتد می نویسد، نقد می کند، می تازد و روشنگری می کند.
محمد فاضلی در روزگاری که همه مقاله به اصطلاح علمی-پژوهشی و آی.اس.آی می‌نویسند، پادکست منتشر می‌کند، سخنرانی می‌کند، کتاب ها را خلاصه و معرفی می کند، به آب و آتش می زند تا ما را از خواب غفلت، خواب نااگاهی و از رخوت در بیاورد.
محمد فاضلی زمانی که برخی اساتید دانشگاه از حرف های قلمبه و سلمبه استفاده می کنند که حتی خودشان هم نمی فهمند، ساده صحبت می کند، به گونه‌ای که من نیز می‌فهمم.
محمد فاضلی به جای آن که به سراغ مسایل دانشگاهی و آکادمیک برود می رود سراغ مسایل واقعی جامعه ایران.
اگر بخواهم یکی از بیست نویسنده معاصر را نام ببرم بی شک نام محمد در این لیست می درخشد. با این که هم رشته ای من نیست. با اینکه تمام ایده هایش را قبول ندارم و منتقد نوشته هایش هستم. با اینکه مسیری که برای توسعه ایران پیشنهاد می کند را قبول ندارم اما بی شک جزو بیست نویسنده موثر هم روزگار ماست.

نمی دانم که دانشگاه محترم به چه دلیلی اعلام کرده به ایشان نیاز ندارد. حتما برای چنین امری دلایل و شواهد و پرونده پر و پیمانی آماده کرده اند. اما یک سوال می‌پرسم. اگر به دکتر محمد فاضلی نیاز ندارید دقیقا به چه استادی نیاز دارید؟ استادی که مقاله علمی پژوهشی منتشر کند؟ استادی که منتقد نباشد؟ استادی که دغدغه جامعه نداشته باشد و فقط درسش را بدهد و آهسته برود و بیاید که ...

تجویز راهبردی:

۱- ناامید نشویم. اگر خشمگین، متاسف و ناراحت شویم، ایرادی ندارد. اما ناامید نباید شد، این رفتارها با چنین افراد تاثیرگذاری نه اولین بار است که رخ خواهد داد و نه آخرین بار. بنابراین امیدوار باقی بمانیم. ناامیدی آغاز رها کردن، تسلیم شدن و فروپاشی است.

۲-این سرزمین هزاران محمد فاضلی دارد. آن ها را دریابیم. آن هایی که کله شان کار می کند. آن هایی که دغدغه دارند. آن هایی که روشنگری می کنند آن ها را دریابیم. تشویق کنیم آدم ها را به نوشتن، به فکر کردن، به نقد کردن، به تبدیل علم به آگاهی عمومی.

۳-هر کدام از ما می‌تواند یک محمد فاضلی باشد. هر مطلبی که از او فوروارد می کنیم، هر دقیقه ای که منتقدانه به نوشته اش فکر می کنیم، هر گفتگویی که در مورد مطالبش با دیگران انجام می دهیم نقش من و شماست برای توسعه ایران و ادامه محمد فاضلی.

۴-از فاضلی کنشگری (در برابر سکوت و انفعال)، تمرکز بر مسایل واقعی (در برابر مساله‎نماهای شیک آکادمیک بدردنخور)، دردمندی (در برابر مطالب زرد) و فرهنگ نوشتاری (در برابر فرهنگ شفاهی) را بیاموزیم.

۵-کسی که چراغ به دست دارد اگر از یک خانه بیرون رود، آن چیزی که تاریک می شود «خانه» است. چراغ کوچه و خیابان و کوی و برزن را روشن خواهد کرد. محمد فاضلی اکنون با چراغ از خانه قدیمی اش بیرون آمده و اینک در میان ماست. گرامی اش بداریم. گرامی داشتن او یعنی مطالبش را بخوانیم، تامل کنیم، نقد کنیم و آنچه می پسندیم، نشر کنیم.

کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
136 views17:34
باز کردن / نظر دهید
2022-01-06 13:51:52 .
.
هرمز کیش، قشم مات؟

(نگاهی به آسیب‌های پساانقلاب به هرمز و قشم)

محسن رنانی


در بیست سال گذشته چهار بار به جزیره قشم رفته‌ام، دو بار تفریحی و دو بار مطالعاتی. در این چهار سفر دو بار بر روی خاک قشم نشستم و گریستم، به حال قشم، به حال وطنم و به حال مردمی که گرفتار چنین نظام تدبیر آسیب‌گری شده‌اند که امروز ترکیب نامقدسی شده است از سه‌گانه‌ی توهم، جهل و رانت. سال‌ها پیش درباره «تبانی مهندسان و روحانیان» و نقش این تبانی در خطاهای بی‌بازگشت و آسیب‌های سنگین به توسعه کشورمان سخن گفتم (در اینجا بشنوید).

آن زمان مشکل ما تبانی، توهم و جهل بود، اما امروز مشکل ما پیچیده‌تر و خطرناک‌تر شده است. اکنون نظام تدبیر گرفتار اختاپوس سه‌پای «توهم، جهل و رانت» شده است. دوستان مشفق همواره به من زنهار می‌دهند که زهر سخنم را بگیرم تا تأثیرش بیشتر شود. اما هرگاه شروع به نوشتن می‌کنم، به یاد این سخن اقتصاددان بزرگ فقید، جان مینارد کینز، می‌افتم که می‌فرمود: «مگر نه آنکه واژگان مظهر تهاجم علم علیه جهلند؟ پس بگذار اندکی خشن باشند» (نقل به مضمون).

نخستین آشنایی من با قشم، به سال ۱۳۷۰ بازمی‌گردد. در آن زمان یک گروه مطالعاتی در وزارت اقتصاد تشکیل شده بود تا درباره تجربه مناطق آزاد تجاری در جهان بررسی کند و برای تأسیس مناطق آزاد تجاری در جزایر خلیج فارس الگو بدهد. من آن زمان دانشجوی دکتری بودم و توسط یکی از استادان اقتصاد دانشگاه تهران برای همکاری با این گروه دعوت شدم. آن گروه پس از چند ماه بررسی به این نتیجه رسید که تأسیس مناطق آزاد تجاری با شرایط آن زمان ایران،‌ کمکی به پیشرفت صنعتی کشور نمی‌کند و تنها به دروازه واردات کالاهای خارجی تبدیل خواهد شد و طی گزارشی با این تصمیم مخالف کرد. آن گروه مطالعاتی را به‌سرعت منحل کردند، چون ظاهراً تصمیمات در مجامع بالای نظام گرفته شده بود و نباید با آن مخالفت می‌شد. آخر، آن دوره هم، دوره حاکمیت ولایت‌مدارانی بود که شعارشان این بود: «مخالف هاشمی مخالف رهبر است، مخالف رهبری دشمن پیغمبر است». و البته آن زمان خود اعضای این تیم مطالعاتی نیز از اهمیت طبیعی و ارزش اقتصادی و ظرفیت ژئوتوریسم قشم بی‌خبر بودند.

وقتی در اوایل دهه ۸۰ خورشیدی برای نخستین بار به قشم رفتم گفتم خدای من،‌ به‌جای آنکه این جزیره به‌عنوان یک منطقه آزاد، خواه صنعتی خواه تجاری، مطرح شود، کل این جزیره باید به‌عنوان یک «ژئو پارک» یا یک «اِکو موزه» ثبت شود. یک موزه آبرفتی طبیعی که چشم‌اندازهای آن با قلم ظریف و توانای طبیعت، طی میلیون‌ها سال ذره‌ ذره کشیده و خلق شده است. یعنی یک دروازه نمادین چوبی برای آن بگذارند و هرکس از این در وارد قشم می‌شود یک ورودیه سنگین بدهد و وارد جزیره شود و موظف باشد طبق قوانین موزه‌ها رفتار کند. در موزه نباید به هیچ‌چیز دست بزنید و فقط باید در مسیرهای تعیین‌شده حرکت کنید و تماشا کنید. رئیس این موزه حتماً باید یکی از برجسته‌ترین استادان زمین‌شناسی یا زیست‌محیطی کشور باشد تا متوجه باشد که چه سرمایه عظیمی را مدیریت می‌کند و مراقب وجب به وجب آن باشد. قشم چنین ظرفیتی داشت ظرفیتی بسیار فراتر از خیلی از جزایر توریستی دیگر جهان. علاوه بر جذابیت‌های بی‌نظیر زمین‌شناختی، قدیمی‌ترین سکونتگاه انسانی در جزیره قشم حدود ۴۰ هزار سال قدمت دارد. همه اینها به کل جزیره قشم ظرفیت یک موزه طبیعی و تاریخی را می‌دهد.

اما البته از ده سال قبل از آن، آسیب به قشم شروع شده بود. چه ‌حالی داشتم وقتی می‌دیدم در برابر چشم‌اندازهای بدیع و بی‌نظیر کوه‌های آبرفتی، سوله‌های عظیم کارخانه‌ای سربرآورده بود و بر ساحل‌های این جزیره باستانی و رؤیایی، سازه‌های سیمانی در حال قد‌کشیدن بود! و البته پس از آن، هر بار که به قشم رفتم بخش بزرگ‌تری از این جزیره از هجوم آهن و سیمان آسیب دیده بود. مدیرانی که چهار نعل می‌دویدند تا در رقابت با دبی، کیش و قشم را به جزایر تفریحی تبدیل کنند، متوجه نبودند که اگر دبی صدها برج سیمانی و آهنی در خاکش می‌کارد، آن کشور در تسخیر ماسه‌های بیابانی است که به‌تنهایی و بدون استقرار خدمات و جاذبه‌‌های جانبی، ارزش گردشگری ندارد. و دبی البته این اندازه شعور دارد که ساختمان‌ها و برج‌هایش را چنان نمادین بسازد که خود ساختمان جاذبه توریستی بشود؛ و البته اگر آنها بخشی از چشم‌انداز ساحلی را با یک ساختمان عظیم می‌گیرند، در برابرِ آن، با ساخت دریاچه‌ها و جزایر مصنوعی ده‌ها کیلومتر ساحل جدید پرجاذبه می‌آفریند. نه اینکه شما حاصل میلیون‌ها سال میناکاری ذره ‌‌ذره‌ای طبیعت در جزایر قشم و کیش را با ساخت‌وساز بی‌رویه نابود کنید. وانگهی، چرا .....

ادامه مطلب را در یکی از لینک‌‌های زیر بخوانید:

در تارنمای رسمی محسن رنانی (اینجا)

در فایل پی‌دی ‌اف (اینجا)

در نمای فوری تلگراف (اینجا)
.
.
135 views10:51
باز کردن / نظر دهید
2021-12-24 19:08:54 Harvard Business Review
Jan. & Feb. 2022


https://t.me/Businessandmanagementconsulting
261 viewsedited  16:08
باز کردن / نظر دهید
2021-12-24 19:01:35
Harvard Business Review
Jan. & Feb. 2022


https://t.me/Businessandmanagementconsulting
263 viewsedited  16:01
باز کردن / نظر دهید
2021-12-24 18:53:08 Harvard Business Review
Special Issue
Winter 2021

https://t.me/Businessandmanagementconsulting
143 viewsedited  15:53
باز کردن / نظر دهید
2021-12-24 18:43:40
Harvard Business Review
Special Issue
Winter 2021

https://t.me/Businessandmanagementconsulting
147 viewsedited  15:43
باز کردن / نظر دهید