Get Mystery Box with random crypto!

این حسرت جانکاه بریدست امانم / ای کاش کز این قافله برجای نمانم | کافه خاموش

این حسرت جانکاه بریدست امانم / ای کاش کز این قافله برجای نمانم
من دست به دامان تو گشتم که دگر بار / توفیق وصالت بشود مونس جانم
اما چه کنم در غل و زنجیر گناهم / آزادی از این ورطه نبودست توانم
صد قافله با زینب مضطر شده همراه / جز من که از این قافله محروم بمانم

گردیده روان سیلی از عشاق به سویت / من هم به قدمهای دل خویش روانم
دل پر ز غم و دیده پر از اشک فراقت / بغضم به گلو، آتش حسرت به نهانم

در راه تو هر پیر جوان گشته ولی من / فرتوت و کسالت زده با اینکه جوانم
کشتی نجاتی همه طوفان زده گان را / دنیا زده ام من پی یک لقمه نانم

از جوشش خون تو که در قتلگهت ریخت / من شاهد جوشش به رگ و خون جهانم
هر چند که حج آرزویم بوده ، ولی نیست / جز کرببلا نام دگر ورد زبانم

در دام غمم لیک امیدم به نگاهت / با گوشه چشمی تو ز غم ها برهانم
(راضی) به فراق تو نبودم، ولی افسوس / توفیق نشد تا که خودم را برسانم


#عشق_را_در_کافه_بايد_جست...
telegram.me/CaFe_khamoosh