Get Mystery Box with random crypto!

یک شب بدون آتش و بدون ماه، در حال خوردنِ یک ظرف خرما، به جوان | کافه کتاب

یک شب بدون آتش و بدون ماه، در حال خوردنِ یک ظرف خرما، به جوان گفت: «زنده هستم. وقتی دارم می‌خورم، به چیزی جز خوردن نمی‌اندیشم.

اگر در حال حرکت باشم، فقط راه می‌روم.
اگر ناچار شوم بجنگم، آن روز نیز مانند هر روز دیگری، برای مُردن خوب است. چون نه در گذشته زندگی می‌کنم نه در آینده. تنها اکنون را دارم، و اکنون است که برایم جالب است.

اگر بتوانی همواره در "اکنون" بمانی، انسان شادی خواهی بود. آن وقت می‌فهمی در صحرا زندگی هست، که آسمان ستاره دارد، و جنگجویان می‌جنگند، چون این بخشی از نوع بشر است.

زندگی یک جشن است، جشنی عظیم، چون همواره در همان لحظه‌ای است در در آن می‌زی‌ایم، و فقط در همان لحظه.»

کیمیاگر
#پائولو_کوئلیو

CFBK.IR
@Cafebook