Get Mystery Box with random crypto!

یک بار زنی را دیدم که لباس خیلی کوتاهی پوشیده بود، نگاه آتشینی | کافه کتاب

یک بار زنی را دیدم که لباس خیلی کوتاهی پوشیده بود، نگاه آتشینی در چشم‌هایش بود و در دمای پنج درجه زیر صفر، در خیابان‌های لیوبلیانا قدم میزد.

فکر کردم باید مست باشد، و رفتم تا کمکش کنم. اما حاضر نشد بالا پوشم را بپذیرد.

شاید در دنیای او تابستان بود و بدنش از اشتیاق کسی که منتظرش بود، گرم می‌شد.
حتی اگر هم آن شخص فقط در هذیان های او بود، آن زن این حق را داشت که مطابق میلش زندگی کند و بمیرد،
موافق نیستی؟

ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
#پائولو_کوئلیو

CFBK.IR
@Cafebook