Get Mystery Box with random crypto!

تو نمیدونستی وقتی بهم میگفتی خوبی؟ من اگه بدم بودم خوب میشدم ، | کافه پاراگراف

تو نمیدونستی وقتی بهم میگفتی خوبی؟ من اگه بدم بودم خوب میشدم ، تو نمیدونستی وقتی اسمم رو صدا می‌زدی من غرق بودم ، من رها بودم من پرنده بودم ، تو نمیدونستی وقتی پشت گوشی باهام حرف می‌زدی من صدای نفساتو هم تو ذهنم ضبط می‌کردم. دلم می‌خواست پشت گوشی خنده هاتو لمسشون کنم اما مگه میشه خنده رو لمس کرد ؟ دلم می‌خواست لباتو با دستام لمس کنم اونجا که میگفتی سلام ! دلم می‌خواست وقتی داری باهام حرف می‌زنی رد نگاهت رو بگیرم ببینم به کجا خیره شدی دلم می‌خواست ر‌وبروت می‌بودم و نگاهت فقط مال خودم بود ، که صدات فقط مال من بود ، تو بهم می‌گفتی عزیزم و من حض می‌کردم ازینکه عزیزِ توام ، حض می‌کردم که شدم عزیزِتو ،‌تو نمیدونستی که نور بودی مثل وقتی که یه مدت طولانی تو یه اتاق تاریک و‌نمور میمونی یهو پرده رو کنار می‌زنی و نور میاد تو اتاق انگار زندگی دوباره جریان پیدا میکنه تو نور بودی الان هم هستی ،‌ من الان تاریکِ تاریکم خودتو دریغ نکن روشنم کن ! نذار تاریک بمونم . دوباره صدام کن. صدام کن که دوباره پرنده شم و پرواز کنم ،  بهم بگو عزیزم بذار عزیزت بشم دوباره. نگرانم شو ، بیا و دوباره بگو مراقب خودت باش. تو نمیدونستی منم بهت نگفته بودم اما یادت روشنم میدارد ...

"مائده زمان"
@cafeparagraph_mag