در رویکرد انسانگرایی عقیده بر این است که بسیاری از انگیزهها | کافه روانشناسی
در رویکرد انسانگرایی عقیده بر این است که بسیاری از انگیزهها در نیاز به رشد کردن، به معنای شکوفا شدن توانمندیهای بالقوه، ریشه دارند. اما در رویکردهای انگیزشی دیگر از جمله رویکردهای فروید، موری و مککللند فرض بر این است که انگیزه، از نقصان یا کمبودی خاص نشئت میگیرد.
این تفاوت ظریف اما بسیار درخور اهمیت است و بر دگرگونی تاریخی مهمی در حوزه نظریه پردازی و پژوهش پیرامون مفهوم انگیزش دلالت دارد. همه انگیزههایی که تا اینجا از آنها صحبت کردیم - پیشرفت، قدرت و صمیمیت - مبتنی بر نقصان و کمبودند.
اما از منظر سنت انسانگرایی انسانیترین انگیزه انسان - یعنی انگیزه خودشکوفایی - بر نقصان و کمبود مبتنی نیست، بلکه مبتنی بر رشد و شکوفایی و تا حد امکان تحقق بخشیدن به توانمندیهای بالقوه است.
به گفته آبراهام مازلو که مفهوم انگیزه خودشکوفایی را در دهه ۱۹۶۰ مطرح کرد، خودشکوفایی عبارتست از «تمایز یافتن هر چه بیشتر فرد از دیگران و تحقق یافتن تمامی استعدادها و توانمندیهای بالقوه او».
رندی لارسن و دیوید باس از کتاب روانشناسی شخصیت ترجمه فرهاد جُمهری و همکاران