Get Mystery Box with random crypto!

بیشتر اوقات همه ما نسبت به آنچه در واقعیت روانی‌مان رخ می‌دهد | کافه روانشناسی

بیشتر اوقات همه ما نسبت به آنچه در واقعیت روانی‌مان رخ می‌دهد آگاهی نداریم. این مسئله به خصوص در قصه‌های نامعمولی که ما در حالت تغییر هشیاری روانی خلق می‌کنیم و آن را رویا می‌نامیم مشهود است،

همین طور در علائم روان‌شناختی‌ای که معمولا از آنها احساس شرم داریم، مانند رویاهایمان غالبا عجیب و غیرمنطقی به نظر می‌رسند. به طور اخص آن‌هایی که روانکاوی انجام می‌دهند درخواهند یافت که تنها از کسر کوچکی از آنچه جهان روانی درونی‌شان را می‌سازد آگاهی داشته‌اند.

همان گونه که فروید در مقاله خود با نام «ساختارها در روانکاوی» یاد می‌کند: «کار تحلیل تا حد زیادی مشابه کاوش یک باستان‌شناس در محلی است که سابقا مسکونی بوده و اکنون خرابه و ویران شده است... اما با این تفاوت که تحلیلگر در شرایط بهتری کار می‌کند و مواد بیشتری در دسترسش قرار دارد که می‌تواند به او کمک کند، زیرا آنچه او با آن سروکار دارد چیزی نیست که نابود شده باشد، بلکه چیزی است که همچنان زنده است.»

این حقیقت که روان ما به لحاظ دینامیکی و اقتصادی به شیوه‌هایی کار می‌کند که ما نسبت به آنها آگاهی نداریم به معنای محرومیت روان نیست. به عنوان مثال، تعداد خیلی کمی از ما از اشتیاق‌های جنسی دوران آغازین خود با درون‌مایه‌های زنای با محارم، همجنس‌گرایی و پیشاتناسلی آگاه هستیم.

به همین منوال، همه ما نسبتا در خصوص رنج‌های دوران کودکی، خشم دوران ابتدایی زندگی یا احساسات ناشی از حسادت و احساسات جنایت‌باری که درون کودک پنهان شده و نسبت به نزدیک‌ترین و عزیزترین افراد دوران کودکی احساس می‌شود ناآگاه هستیم.

این تکانه‌های ابتدایی همگی خروجی‌های بالقوه چندی در زندگی بزرگسالی این ما دارند. در حالت ،ایدئال، تمایلاتِ نارسیستیک، تهاجمی و لیبیدینال اولیه، در روابط عشقی و جنسی و نیز زندگی حرفه‌ای و اجتماعی و همچنین در آنچه آن را فعالیت‌های والایشی می‌نامیم ظهور کافی پیدا خواهد کرد.

بنابراین، وقتی حالت‌های هیجانی دوران ابتدایی ذهن ما پرفشار می‌شود و قدرت می‌گیرد و برای بروز راه‌های متفاوتی پیدا می‌کند، به این معناست که همه آنچه در پشت تجربه روزمره ما جای دارد از حافظه خودآگاه‌مان دور و سرکوب شده است.

جویس مک‌دوگال
از کتاب تئاتر بدن
ترجمه ترمه خسروی