روش تداعی آزاد فروید، که در سال ۱۹۱۲ قاعده بنیادین روانکاوی نا | کافه روانشناسی
روش تداعی آزاد فروید، که در سال ۱۹۱۲ قاعده بنیادین روانکاوی نام گرفت و پیش از آن در ۱۸۹۲ به عنوان بخشی از تکنیک روانکاوی فروید مطرح شده بود؛ از همان زمانی که در تفسیر رویاها به آن پرداخته شد، به عنوان قاعدهای تکنیکی، بدون تغییر باقی ماند:
«بنابراین به بیمار میگوییم موفقیت روانکاوی وابسته به این است که به هر آن چیزی که به ذهنش میرسد، توجه کرده و آن را بیان کند، برای مثال، به دلیل آنکه ایدهای بیاهمیت، نامربوط یا بیمعنا به نظر میرسد، آن را سرکوب نکند. بیمار باید راجع به آن چیزی که به ذهنش میرسد، نگرش کاملا بیطرفانه اتخاذ کند، زیرا دقیقا همین دیدگاه انتقادی است که باعث میشود بیمار نتواند در حالت معمول، معنای رویاها، ایدههای وسواسی یا هر چیز دیگری را کشف کند.»
زمانی که به دادههای بالینی همکاران گوش میدهم، به نظر نمیرسد از زمان توصیف اولیه فروید، تغییر مهمی در منظور یا لحن دستورالعملی که به بیماران داده میشود، رخ داده باشد. تعریف مور و فین (۱۹۹۰) از تداعی آزاد در هشتاد و پنج سال بعد با اینکه ممکن است با واژههای متفاوتی بیان شده باشد، نشان میدهد که انتظارات از بیمار، در واقع همان انتظارات پیشین است.
«در روانکاوی از بیمار خواسته میشود که تمامی اندیشهها، احساسات، آرزوها، حواس جسمانی، تصاویر و خاطرات را آزادانه و همانطور که به صورت طبیعی رخ میدهند، در قالب کلمات به زبان آورد. این ضرورت، قاعده بنیادین در روانکاوی نامیده میشود. به دنبال این قاعده، بیمار باید بر احساسات آگاهانه معذب بودن، وحشت، شرم و گناه غلبه کند. همکاری بیمار تا اندازهای حاصل این آگاهی است که چرا برای تحلیل مراجعه کرده است - روبرو شدن با مناقشات و غلبه بر مشکلات.»
فرد بوش از کتاب ایگو ترجمه سمانه غفوری و ابوالقاسم حسام