تفکر تداعیگونه به معنی پیوند یک فکر با فکری دیگر بدون داشتن ه | کافه روانشناسی
تفکر تداعیگونه به معنی پیوند یک فکر با فکری دیگر بدون داشتن هدفی خودآگاه است، این سبک فکری، در تضاد با، برای مثال، حل مسئله یا تعریف کردن داستان است. تداعیها در بسیاری از موارد فرّار و غیرداوطلبانه هستند، و رشتههای فکر، احساس، خاطره، فانتزی و معنا را در یکدیگر میتنند تا ساختار بزرگتری از تجربه ذهنی به وجود بیاورند.
با گوش دادن به تداعیها قادر به دنبال کردن جریان تفکر (یعنی آنچه ذهن در حال انجام دادن است) میشویم. رویاهای روزانه، افکار مربوط به جریان سیال ذهن، نوشتن خودبهخودی، فانتزیهای کمتر سازماندهی شده و رویاها در زمان خواب اشکال برجستهای از تفکر تداعیگونهاند. بسیاری از انواع دیگر تفکر وابسته به کاربرد نامحسوستر و ناشناختهتر این روند فکری هستند.
ماهیت تفکر تداعیگونه در کار فروید دستخوش بازنگری تمام و کمال شد. یکی از بزرگترین دستاوردهای فروید گسترش جستجو برای پیوندهای تداعیگونه فراتر از ادراک خودآگاه و به درون حوزه ناخودآگاه بود. این بررسی با مطالعاتی در باب هیستریا (۱۸۹۳ - ۱۸۹۵) آغاز شد، که در آن برویر و فروید احساس میکردند پیگیری تداعیهای بیمار آنها را به سمت اکتشافاتی درباره خاطرات و ایدهها هدایت خواهد کرد که، به علت سرکوبی و گسستگی از جزء عاطفیشان، بیماریزا شده بودند.
فکر بیماریزایی که در ظاهر فراموش شده است همواره نزدیک و «دم دست» بوده، میتوان با تداعیهایی که به راحتی در دسترس هستند به آن رسید. تنها مسئلهی موردِ نیاز برداشتن موانع از سر راه است. این مانعها نیز به نظر خواستههای فردی هستند به طوری که افراد مختلف با میزانهای متفاوتِ سختی یا آسانی میتوانند بیاموزند که چگونه خود را از تفکرات عمدیشان برهانند و به مشاهده در برابر فرایندهای روانی که در درونشان رخ میدهد نگرشی کاملا عینی داشته باشند… احتمال آنکه در جستجوی فکر ایدئال، فکری نمایان شود که پیوندی بین این تداعی و فکر بیماریزایی باشد که به دنبال آن هستیم بسیار بالاست.
دنیل جیکوبز و همکاران از کتاب رویارویی در سوپرویژن ترجمه فاطمه کشوری و فریبا نامنی