روزی پزشکی سالخورده که از افسردگی شدید رنج می‌برد برای معالجه | Caligula

روزی پزشکی سالخورده که از افسردگی شدید رنج می‌برد برای معالجه و درمان نزد من آمد او توان این را نداشت که با اندوه فراوان زاییده از مرگ همسرش در دو سال پیش کنار بیاید. نیروی چیره شدن بر این درد و رنج را در خود نمی‌دید و همسرش را به شدت دوست می‌داشت. از دست من چه کمکی ساخته بود؟

باید به او چه می‌گفتم؟ لحظاتی در سکوت گذشت. سپس از او پرسیدم «دکتر چه می‌شد اگر شما مرده بودید و همسرتان زنده می‌ماند؟»
گفت: «وای، دیگر این خیلی بدتر بود. بیچاره چگونه می‌توانست این همه درد و رنج را به تنهایی تحمل کند...»
از این فرصت استفاده کردم و در پاسخ گفتم دکتر پس می‌بینید که این درد و رنج نصیب او نشد و این شما هستید که رنجش را به جان خریده‌اید و اکنون باید آن را تحمل کنید. سکوت کرد، تنها به آرامی دستم را فشرد و مطب را ترک کرد. رنج وقتی معنا یافت، معنایی چون گذشت و فداکاری، دیگر آزاردهنده نیست.

#انسان_در_جستجوی_معنا
#ویکتور_فرانکل
#کتاب
@Caligula_Mas