چانیول با عصبانیت #دیلــدو رو روی تخت انداخت. ⚊تو چه نیازی به این آشغال داری؟ ꛝ بکهیون زیر لب غر زد: ~چون تو دیگه منــو #نمیکنـــی! فکر کردی اگر تــو بگی نـه، #امیالجنـسی منم میگن چشم؟ انـگار خـودش کل ایـن یـک ماه #آبــش نیومـده! ཛྷ مرد بزرگتر در عرض یک ثانیه #خمش کرد و بی توجه به فریاد بکهیـون، انگشتـاش رو وارد #سوراخ باسنش کرد. نفس بکهیون با #سیلی محکم چانیول به باسنش بند اومد. 𖦒 ⚊تو با این کار احمقانت #گشادش کردی! هیچ کس و هیچی جز من حق اینو نداره.𖧍 27 viewsBOBBY, 18:49