سپیدار تبدار

2022-06-22 23:20:34 تمام تاریکی راه را فانوسِ خودم بودم
تمام مزرعه را
مترسکی در تنهایی
خواستم صدایم را بردارم
نام ات را شلیک کنم
دهانم میان هلهله ها گم شده بود
خواستم
قبل از آنکه نور بمیرد در آغوش بگیرمت
کلاغی دستانم را دزدیده بود
حالا اینجا
در برزخ مترسک ها
پیراهن کهنه ای از باغبانم
و گنجشک های مرده تا غروب آفتاب را می‌شمارم
#آرش_بختیاری
https://t.me/joinchat/AAAAAET7ect4P_ASKE8uKA باز کردن / نظر دهید

2022-03-06 22:00:10 دارم استخوان هایت را زیر دندانهایم می‌شمارم
به طلوع فردا فکر می‌کنم
به جنگ
به کلمات گیر کرده لای سیم خاردار
دارم به شب فکر می‌کنم
به شاعران کشته شده لای دفترشان
و پایان این شعر
چهارپایه را از زیر پای خودم می‌کشم
#آرش_بختیاری
https://t.me/chanelsepidartabdar باز کردن / نظر دهید

2021-11-23 00:24:14 خودم‌‌‌ را تنگ در آغوش کشیده ام
در این خانه تنگ
بیچاره لاک‌پشت
که نمیدانست
چگونه معشوقه اش را به خانه ببرد
#آرش_بختیاری
#شعر_مینیاتور
#شعر_کوتاه
#شعر_مینیمال
https://t.me/chanelsepidartabdar باز کردن / نظر دهید

2021-10-29 15:57:36 درود به عزیزان
متاسفانه پیج اینستاگرام بنده از دسترس خارج شد
این پیج جدید بنده اس لطفا حمایت بفرمائید
Bakhtiyari_arash 19 باز کردن / نظر دهید

2021-05-10 22:38:13 لبهایت را میچرخانی و می گویی سیب
ماشه را میچکانند
و ما به دوزخ سقوط میکنیم
اینجا خاور میانه است

هر روز از پنجره مرگ را می بینم
خیره به جنازه ها لبخند میزند

کودک
جوان
پیر
انتحار
اعدام
ذبح
پازل های در هم ریخته در خیابان
دخترکان کالِ کابل
مادر های فردا که از رنج می آیند

تیتر روزنامه‌های فردا مرگ است
صد و چند فرشته در معرض بهشت

بیخیال از واژه مرد
بر آستین ام میریزم
به تجمع بی خوابی ها در جمجمه ام،
گلوله
به انهدام نهال ها در کابل ،
تبر
به انتحار آفتابگردان گردان ها در مزار،
داس

از خون گرم مادران کوچک تن شستند،
مرگ

یکی بود یکی نبود
هزار هزاره نبود ،
داستان

گویی از خاکسپاری خویش باز می گشتم
قایقی که به انتحار دریا آمده بود
باز هم با صید فراوان بازگشت ،،،
حالا
کجاستی جان (برادر )
کجاستی جان (خواهر)
کجاستی جان (مادر)
حالا
کجاستی جان (پدر)

اینجا خاور میانه است
لبانت را بچرخان و بگو سیییب
عکس خونین مرگ به زیبایی اضافه خواهد کرد
#آرش_بختیاری
به دخترکان در خون تپیده کابل
به کودکان معصوم خاور میانه
https://t.me/joinchat/AAAAAET7ect4P_ASKE8uKA باز کردن / نظر دهید

2021-05-04 14:20:46 در منی
همچون گلدانی
کنج ایوان بنایی جنگ زده
در منی
همچون اندک اکسیژن در سینه یک تبهکار
در اتاق گاز
#آرش_بختیاری
https://t.me/joinchat/AAAAAET7ect4P_ASKE8uKA باز کردن / نظر دهید

2021-05-01 23:11:46 تو غریزه منی
آنگاه که بوی شرجی تن ات جنازه میخواهد از دریا
و انگشت ها در جستجوی کور کردن چراغ
و لامسه همچون کوری که خطوط بریل را می جوید
تشنه است
تشنه اند در من تمام غریق های در کویر مرده
تشنه اند تمام جاشوان دست خالی بازگشته
از پیکرهای درون ام یکی را در آغوش می کشم
از پیکر های درون ام یکی را می بویم
یکی را برای تو می گذارم
و چند تن را برای مرگ
از تندیس ات بالا می رم
زنان پنهان شده در پیکرم یکی پس از دیگری سقوط می کنند
مردان پناه برده به پیکرت یکی پس از دیگری
همچون آشیل ها که از اسب چوبی فرود می آیند
به جمجمه ام هجوم می برند
خدای جسم پوشیده من
قبل از تو
گردهمایی موریانه ها بودم
قبری که به گورستان می ریخت
رودی که از دریا گریزان بود
حالا ببین چگونه
پیکر های فراوانی را از من کشف می کنند
ببین چگونه به تنهایی گور دسته جمعی ام

خون پیچیده در رگ هایم
پوست کشیده بر استخوان هایم
بگو چگونه زنده بمانم
با این همه پیکر که در جنگ به تو فکر می کنند
و یکی پس از دیگری کشته می‌شوند
#آرش_بختیاری
برای تو که منی
برای تو که من خواهی ماند
https://t.me/joinchat/AAAAAET7ect4P_ASKE8uKA باز کردن / نظر دهید

2021-04-27 22:07:08 ما را از خانه هایمان بیرون انداختند
قبل از آنکه صدایمان را برداریم
و در بزرگترین میدان شهر اتحاد را لمس کنیم
ما را از کوچه مان بیرون انداختند
قبل از آنکه دست هایمان را از زمین برداریم
و زندگی را از بلندای دار پایین بیاوریم
ما را از شهر مان بیرون انداختند
قبل از آنکه تکلم مبهم آزادی
استخوانهای مان را به گور بکشاند
ما را از کشور مان بیرون انداختند
قبل از آنکه به خاک برگردیم
ما را از زمین
ما را از سیاره ....
ما را
مارا به اشتباه آغازین برگردانید
پای همان درخت فریب،
دهانهایمان‌ را پس بدهید
بگذارید قبل از سقوطی مجدد به مرگ
در گوری دسته جمعی همدیگر را ببوسیم
#آرش_بختیاری
#آزادی
#مرگ_پایان_تکلم_است_نه_پایان_زندگی
#شعر_آزاد
#شعرآزادی
#اعتراض
#ایران #ایران
https://t.me/joinchat/AAAAAET7ect4P_ASKE8uKA باز کردن / نظر دهید

2021-02-03 22:52:00 .


شاعر #آرش_بختیاری
مترجم #آلا_شریفیان (#آناهیدا)


گیج شده‌ام
نمی دانم شب
از کدام دنده بیدار شده است
که ماه را گم کرده
گیج شده‌ام
نمی دانم
به حال کدام‌مان گریه کنم
تو که رفته‌ای
یا من که
شهری خالی از سکنه‌ام
گیج شده‌ام
بگذار اینبار
اشک‌هایم را

نذر پسری کنم
که معشوقه‌اش را
بجای خون‌بها
به قبیله‌ی دشمن فرستاده‌اند.



I have wondered (I'm cofused)
I do not know what's the matter the night?
Did it get out of bed on the wrong side?
That has lost the moon
I have wodered
I do not know
For whom should I cry?
For you who went?
Or for myself
That I'm like an uninhabited city
I have wondered
Let me make a vow, this time
My tears,
To a boy
Whose mistress,
Instead of blood,
They have been sent to the enemy tribe.


Poet:#Arash_Bakhtyari
Translatior:#Alla_Sharifian
(#Anahida)



https://telegram.me/worldpoetryday باز کردن / نظر دهید