به سینه های نارس و اندام دخترونه اش نگاه کردم این دختر خیلی کو | عشق سخت
به سینه های نارس و اندام دخترونه اش نگاه کردم این دختر خیلی کوچولو بود برای یه کلاب BDSM . به سمتش رفتم و گفتم - من از خشونت خوشم نمیاد ... اما دیر ارضا میشم... چیزی بلدی؟ با ترس فقط نگاهم کرد کلافه گفتم - بلدی بخوری؟ چشم های درشتش گرد شد و لب های کوچولو و سرخش شکل یه او به خودش گرفت . نفس عمیق کشیدم. باید باهاش چکار میکردم ؟ رو به روش ایستادم. دستم رو بین پای لختش کشیدم و واژن تازه و سفتش رو دست کشیدم. دلم میخواست همین الان هولش بدم رو تخت. پاهای ظریفشو باز کنم و خودمو بی ملایمت واردش کنم تا خیسی و گرماش حالمو بهتر کنه. تو گوشش گفتم - دختر که نیستی؟
رمان #ساحل به اسم #کوچولو_دلربا رو اینجا بخونید. رمانی کاملا بدون سانسور و مناسب بالای ۲۲ سال https://t.me/mynovelsell/1458