Get Mystery Box with random crypto!

چشم‌انداز ایران

لوگوی کانال تلگرام cheshmandaz_iran — چشم‌انداز ایران چ
لوگوی کانال تلگرام cheshmandaz_iran — چشم‌انداز ایران
آدرس کانال: @cheshmandaz_iran
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 2.27K
توضیحات از کانال

کانال نشریه چشم‌انداز ایران. تلفن: 02166433207.
ارتباط با ما: meisami40@yahoo.com
توئیتر: https://twitter.com/
LotfollahMeisam

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-08-31 13:51:45 اگر حامی رضا پهلوی بودم
مهدی غنی

مدتی است شاهدیم گروهی از هموطنان ضمن دفاع از نظام پادشاهی مشروطه، آقای رضا پهلوی را به‌عنوان پادشاه آینده ایران معرفی کرده و تنها راه نجات و شانس ملت را در وجود ایشان می‌بینند. این هواداران سلطنت، از هم‌اکنون که قدرتی ندارند، صلاحیت سایر جریان‌های سیاسی را قاطعانه رد می‌کنند. به نظر می‌آید آقا رضا هم گاهی تحت تأثیر این هواداران مواضعی اتخاذ می‌کنند که نیاز به تأمل دارد. در آخرین نطقش با رویکردی پوپولیستی و اعلام اینکه تنها اپوزیسیون مردم ایران هستند، خط بطلان بر همه نیروهای شناسنامه‌دار سیاسی زدند که خود را اپوزیسیون می‌دانند.

یادآوری واقعیت‌هایی تاریخی و پیشنهادهایی در جهت عاقبت‌به‌خیری ایشان بود که نقش مثبت و مفیدی برای ملت و کشورمان ایفا کنند. آنجا عرض کردم اگر سعادت هموطنانتان را می‌خواهید از آقازادگی که همزاد شاهزادگی است پرهیز کنید که مردم ما طعم تلخ آن را سال‌هاست چشیده‌اند. همچنین عنوان کردم اگر می‌خواهید الگویی متفاوت از وضعیت فعلی ارائه دهید چه پیش‌نیازها و مقدماتی دارد وگرنه اگر قرار باشد همین رویه‌های جاری را به اسمی دیگر و با رنگ و لعابی دیگر عرضه کنید، مردم عقلشان را از دست نداده‌اند که کلی هزینه جانی و مالی بدهند و از چاله درآمده به چاه بیفتند.

به نظر می‌آید مشکل ایران ما این نیست که شاه نداریم و اگر داشتیم همه مشکلات حل می‌شد. کما اینکه 2500 سال شاه‌های جورواجور، بد و خوب داشتیم. شاه‌هایی که خودشان با هم نمی‌ساختند و هر از گاهی یکی می‌آمد، آن دیگری را می‌کشت و جایش می‌نشست. یا با تجاوز و دخالت یک قدرت خارجی یک سلسله پادشاهی سرنگون و حاکمانی دیگر جایگزین می‌شدند. در این جابه‌جایی‌ها هم عده زیادی از مردم فدا میشدند ولی حال و روزشان بهتر نمی‌شد. برخی از همین شاهان هرکدام تکه‌ای از سرزمین بزرگ ایران را براثر بی‌کفایتی از دست دادند. آخرینش محمدرضا شاه بود که استان چهاردهم ایران بحرین را دودستی تقدیم حاکم انگلوفیل آنجا و اربابش کرد. در میان این‌همه شاه، تنها یکی پیدا شد که خود را وکیل مردم نامید و مردم را ولی‌نعمت خود دانست و آن هم کریمخان زند وکیل‌الرعایا بود که دوامی نیافت. مشکل این است که آن‌ها که به قدرت می‌رسند چه به نام شاه یا هر نام دیگر، گمان می‌کنند مردم نادان و نفهم‌اند و آن‌ها به‌عنوان قیم و سرپرست مردم، حق دارند هر آنچه تمایل دارند بر مردم تحمیل کنند. روی سخنم با هموطنانی است که تصور می‌کنند، با احیای سلطنت بهشت روی زمین را خواهند ساخت.

اگر حامی آقا رضا بودم، ساده‌انگارانه نمی‌گفتم همه بدبختی‌های ما از انقلاب 57 است و مشکلات امروزین جامعه را -که ناشی از عوامل مختلف ازجمله سوءمدیریت است- منحصراً به حرکت مردمی چهل سال قبل نسبت نمی‌دادم. ابتدا کمی تاریخ گذشته را مطالعه می‌کردم که وقتی بنا به دستور شاه موضوع جدایی بحرین -استان چهاردهم ایران- در مجلس شورای ملی مطرح شد، حتی برخی نمایندگان منتخب دربار هم ناراضی بودند، اما کسی شهامت مخالفت نداشت. آن پنج نفر نماینده پان‌ایرانیست هم که مخالفت کردند، مورد غضب شاه واقع شده و علاوه بر حمله اوباش به دفاترشان، بیش از دویست نفر از هوادارانشان را بازداشت کردند و صلاحیت کاندیدا شدن را هم از دست دادند.

اگر مدافع سلطنت بودم، از یاد نمی‌بردم که آخرین سلطان ما، برای نجات خود، چگونه نزدیک‌ترین کسانش را که همواره گوش‌به‌فرمان و بله‌قربان‌گو بودند، قربانی کرد. هویدای بیچاره که سیزده سال دربست تسلیم اوامر ملوکانه بود و نصیری که همواره چاکر و نوکر شاه بود و دیگرانی چون او را در آستانه انقلاب، به زندان انداخت. حتی روزی که خود از کشور فرار کرد، اعتنایی به این بیچارگان دربند نکرد که آن‌ها را هم با خود ببرد. چنان‌که رضاخان پدرش به کسانی چون ابراهیم داور و تیمورتاش و نصرت‌الدوله و فروغی و... که سلطنتش را مدیون و مرهون آن‌ها بود رحم نکرد. چگونه بدون ارزیابی درست گذشته، می‌توانیم آینده بهتری بسازیم؟

اگر حامی آقا رضا بودم، از ایشان می‌پرسیدم واقعاً چرا شاه، هویدا را با خود از ایران نبرد و او را در چنگ انقلابیون رها کرد؟ آیا این رسم جوانمردی بود؟ در آن هواپیمای بزرگ یک صندلی هم برای او جا نبود؟ روز 25 مرداد 1332 هم وقتی شنید دکتر مصدق سپهبد نصیری را بازداشت کرده  به جای حمایت از وی و نجات او، شتابان از کلاردشت به خارج کشور فرار کرد که نکند برایش خطری پیش آید، حتی اگر با برخی مدافعان سلطنت هم‌آواز می‌شدم که حرکت مردم در سال 57 و سرنگونی سلطنت را عامل همه بدبختی‌ها می‌دانستم، واقعیات تاریخی آن زمان را دقیق بررسی می‌کردم تا اشتباهات گذشته را بار دیگر تکرار نکنیم.


منبع: چشم‌انداز ایران شماره 134

@cheshmandaz_iran

https://bit.ly/3e6YsUK
2.2K views10:51
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 07:41:58 گام دوم اصلاح‌طلبان؛ بازگشت به مبانی گفتمان اصلاح‌طلبی
گفت‌وگو با آذر منصوری

تا یک تحلیل روشن و واقع‌بینانه از وضعیت ساختار حکمرانی، وضعیت جامعه و در مرحله بعدی از خود و ظرفیت‌هایمان نداشته باشیم، از مجموعه کنشگرانی که به اصلاح رویکردها و رویه‌های حکمرانی در کشور فکر می‌کنند، خشونت‌پرهیز و قانون‌مدارند و هر کنشی را در این مسیر تعریف می‌کنند و ظرفیت‌های دیگری که به لحاظ جامعه مدنی در جامعه امروز ایران وجود دارد، تهدیدات، فرصت‌ها، نقاط ضعف و قدرت، هر سه سطحی که گفتم حاکمیت، جامعه و جریان‌های سیاسی خاصه جریان اصلاحات، نمی‌توانیم مستقیم سراغ این موضوع برویم که در شرایط موجود چه باید کرد.

مسائل جهانی در هر سه این سطوح اثرگذار است. درواقع ما این را پیش‌فرض در نظر می‌گیریم که در مواجهه با تحولات جهانی در هرکدام از این سطوح چه تحولاتی در حال جریان و رخ دادن است. این‌ها همه مسائلی است که ما در حال گفت‌وگو هستیم و امیدواریم که بتوانیم در هرکدام از این سطوح به یک تفاهم نسبی برسیم، چون اگر این توافق شکل نگیرد این چه باید کردها هم ممکن است هرکدام مسیر خودش را برود، مسیری که یک شکاف آن را در انتخابات سال 98 دیدیم و در انتخابات سال 1400 هم اتفاق افتاد.
به‌طورکلی پس از انتخابات سال 96 که بیانیه گام دوم منتشر و به معرض رأی و قضاوت افکار عمومی گذاشته شد و مبنایی شد برای جهت‌گیری‌ها و رویکردهایی که حاکمیت در پیش دارد، اساساً رفتار حکمرانی را باید متفاوت از قبل از بیانیه ارزیابی کنیم. نخستین پیامدی که در رفتار حاکمیت شاهد بودیم رفتن به سمت یکدستی بود؛ یکدستی در ساختار حکمرانی. قاعدتاً این تصور وجود دارد که باید به تمدن اسلامی برسیم.

حادثه دی‌ماه 96 و آبان 98 در نوع خودش بعد از انقلاب اسلامی یکی از خشن‌ترین مواجهه‌ها با اعتراضات مردمی بود و همین‌طور خشونتی که از طرف معترضین شاهد بودیم. تصور این بود که در چنین شرایطی در انتخابات 98 حاکمیت باید به گونه دیگری عمل کند. اگر ما یکی از الزامات تأمین منافع و امنیت ملی کشور را مشارکت مردم می‌دانیم، باید حاکمیت زمینه این مشارکت حداکثری را فراهم کند، ولی می‌بینیم انتخابات در مقایسه با 92 و 94 و 96 به مراتب بسته‌تر برگزار می‌شود. در سال 98 طیفی از کاندیدهای سال 94 که ما با فراخوان برای در فهرست گذاشتن پیدا کرده بودیم، بیش از 60 درصدشان ردصلاحیت شدند؛ افراد و نمایندگانی که کمی صدایشان بیشتر شنیده می‌شد، پیگیر طرح‌هایی بودند که در راستای تأمین مطالبات مردم بود، فسادستیز و پرسشگر بودند، از ظرفیت و تربیون مجلس استفاده می‌کردند برای اینکه نهاد قانون‌گذاری کشور را تقویت بکنند و هم به این سمت بروند که مجلس برآمده از آرای ملت شود.

پرونده‌سازی‌ها و هر اتفاقی که در این راستا صورت گرفت به اعتقاد من در جهت یکدست‌سازی بود. این مسئله مهمی است و تحلیل ما را درباره چه باید کرد متفاوت می‌کند. خیلی از دوستان اصلاح‌طلب به من می‌گویند تا 1402 صبر کنیم ببینیم چه می‌شود. من گفتم تحلیلی که از حاکمیت دارم این است که اگر تا 1402 همین روند ادامه داشته باشد و اصلاح‌طلبان فقط بخواهند کار انتخاباتی بکنند هیچ اتفاقی نمی‌افتد، الا اینکه اصلاح‌طلبان بتوانند قدرت اجتماعی خودشان را افزایش دهند.

بعضی از دوستان تحلیلشان این بود که اگر حاکمیت یکدست شود، مشکل ما در سیاست خارجی حل می‌شود، این موانعی که دولت پنهان علیه دولت‌های غیرهمسو ایجاد می‌کرد برطرف می‌شود. البته من چنین تحلیلی نداشتم. در مورد حاکمیت یکدست از ابتدا این پیش‌بینی وجود داشت که در سیاست خارجی و سیاست داخلی ناکام بماند و نتواند به اهداف خودش برسد. در پروژه آزادسازی نرخ ارز، این یک شوک ناگهانی ایجاد کرد بدون اینکه مقدمات آن در جامعه فراهم شده باشد. از طرفی لازمه اجرای هر طرح اقتصادی این است که رضایت مردم جلب شود نه اینکه در مقابل مردم باشیم و دست در جیب مردم کنیم. جناح تندرو در ابتدا موافق افزایش قیمت بنزین بودند و من خود به شخصه شاهد این حمایت بودم، اما شما دیدید به‌محض اینکه قیمت بنزین تغییر کرد سایت‌های آن‌ها شروع به حمله به آقای روحانی کردند. دودستگی موجود در حاکمیت در آن زمان هم مشهود بود.

منبع: چشم‌انداز ایران شماره 134

@cheshmandaz_iran

https://bit.ly/3QLanWx
676 views04:41
باز کردن / نظر دهید
2022-08-21 12:15:36 دو مدل دموکراسی‎خواهی
احمد میدری

حمیدرضا جلائی‎پور در یادداشتی به این مسئله پرداخته است که کدام دموکراسی برای ایران ممکن است. در اینجا ضمن نقد نظر ایشان مدل متفاوتی برای دموکراسی و دموکراسی‌خواهی ارائه می‌شود. مدل دموکراسی او را می‌توان دموکراسی نهادی نامید، این مدل همان مدلی است که بسیاری از تحول‎خواهان ایران برای توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی در یکصد سال گذشته به دنبال آن بوده‌اند. او تحقق نهادهای دموکراتیک زیر را حلال مشکلات ایران می‌داند: انتخابات سالم، منصفانه و دوره‌ای برای انتخاب متصدیان و قانون‌گذاران، آزادی شهروندان در سپهرهای مختلف زندگی بر اساس حقوق بشر و قوانین مصوبه، امکان تقویت جامعه مدنی، آزادی اقلیت‌های سیاسی و غیرسیاسی، رعایت اصل تفکیک قوای سه‌گانه، تفکیک نهاد سیاسی از نهاد دینی، آزادی بیان، افکار و رسانه‌ها، استقلال و بی‌طرفی قاضی نسبت به قدرت سیاسی، اقتصادی و مذهبی.


در برابر این فهم از دموکراسی، مدل دیگری قرار دارد. مدل دموکراسی نهادی ریشه در سنت لیبرالیسم سیاسی و مدل بدیلی که در اینجا ارائه می‌شود ریشه در سنت محافظه‌کاری سیاسی دارد. این مدل بدیل با آنچه دموکراسی مشورتی گفته می‌شود قرابت دارد. به‌طور کلی در این مدل «دموکراسی فرآیندی مستمر برای افزایش سهم مردم از حکومت است که در هر زمان و مکانی به شکل‌های مختلف می‌تواند تحقق یابد». این دو فهم از دموکراسی در چند موضوع تفاوت اساسی دارند: 1. جوهر دموکراسی؛ 2. ارزیابی تجربه‌های تاریخ معاصر ایران؛ و 3. توصیه‌های سیاسی، اما توضیح مختصر هریک از این وجوه.


در مدل نخست ذات مردم‌سالاری مجموعه‌ای از نهادهای از پیش تعیین شده و مشخص است. همان‌ها که جلائی‌پور آن‌ها را فهرست کرده است. تمام این نهادها جهان‌شمول و بدیهی فرض می‌شوند. نهادهایی که در کشورهای غربی در یکصد سال گذشته طراحی شده‌اند، نهادهایی بشری محسوب می‌شوند و سعادت همه جوامع در گرو تأسیس و تحکیم این نهادهاست. در مقابل این اندیشه می‌توان مردم‌سالاری را متوقف به این مجموعه یا هر مجموعه دیگری از نهادها ندانست. جوهره دموکراسی سهیم شدن مردم در حکومت است. این سهم باید در طول زمان افزایش یابد و در هر زمانی به شکلی متفاوت می‌تواند تجلی یابد. سهیم شدن مردم در حکومت متوقف به تحقق اشکال خاصی از نهادها نیست.


آمارتیا سن معتقد است ایرانیان و هندی‌ها پیشگامان حکومت دموکراتیک بودند. در این دو کشور، ایران در عصر باستان و هند در تاریخ میانه (قرون 15 تا 17) حکومت‌های مبتنی بر گفت‎وگو را بنا کردند. به‌طور مثال در دوره اکبرشاه مغول و مسلمان گفت‎وگو میان ادیان پیش از اروپاییان امری بود، یعنی گفت‎وگو را می‌توان قدرت جامعه در حفظ گفت‎وگو دانست. او بر این باور است که نقاط قوت آنچه ما در دنیای غرب مشاهده می‌کنیم ریشه‌ای عمیق‌تر دارد و آن تلاش مستمر برای به دست آوردن سهم بیشتر از حکومت کردن است. این تلاش به بهبود وضعیت انسان‌ها می‌انجامد و در غیاب این ویژگی ضرورتاً نهادهای انتخاباتی به حکومت مردم نمی‌انجامد.


هر گروه یا جامعه‌ای می‌تواند شکل تازه‌ای از سهیم شدن در حکومت را تجربه کند. سهم مردم از حکومت کردن یک بار برای همیشه تعیین نمی‌شود هر روز می‌توان برای سهم بیشتر تلاش و بده و بستان کرد. چانه‎زنی برای قدرت بیشتر امری پایان‎ناپذیر و بی‌انتهاست. این تلاش بخش مهمی از تاریخ بشر است. نباید آن را منحصر به نهادهای یکصد‎ساله تاریخ غرب دانست. اگر دموکراسی‌خواهان ایران به جای تلاش برای تحقق نهادهایی مانند انتخابات آزاد، برای افزایش تدریجی سهم مردم در حکومت تلاش می‌کردند آنگاه جامعه ایران بسیار دموکراتیک‌تر بود.

منبع: چشم‌انداز ایران شماره 134

@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3pC9i7H
727 views09:15
باز کردن / نظر دهید
2022-08-18 11:50:35 کدام دموکراسی برای ایران «ممکن» است؟
حمیدرضا جلائی‌پور

ما برای اداره کشور ایران به سامان دموکراتیک نیاز داریم. سامان دموکراتیک هم بر هیچ کشوری ناگهان نازل نمی‌شود، بلکه به‌تدریج و با کمک دولت و جامعه مدنی هر کشور ساخته می‌شود. سامان و رژیم دموکراتیک به این معناست که در اداره کشور هشتادوچهار میلیونی ایران، سازوکارها و قواعدی داشته باشیم و آن‌ها را اعمال کنیم تا «مشارکت همه شهروندان» در تعیین مقامات کشور و «نظارت» بر فعالیت آن‌ها را تأمین کند. این سازوکارها عبارت‌اند از: انجام انتخابات سالم، منصفانه و دورهای برای انتخاب متصدیان و قانونگذاران کشور؛ آزادی شهروندان در سپهرهای مختلف زندگی بر اساس حقوق بشر و قوانین مصوبه؛ امکان تقویت جامعه مدنی (یا رونق شکل‌گیری اصناف، انجمن‌های داوطلبانه و غیرحکومتی)؛ آزادی اقلیت‌های سیاسی و غیرسیاسی در جامعه؛ رعایت اصل تفکیک قوای سه‌گانه؛ تفکیک (یا تعامل) نهاد سیاسی با نهاد دینی؛ آزادی بیان، افکار و رسانه‌ها و استقلال و بی‌طرفی قاضی نسبت به قدرت سیاسی، مذهبی و اقتصادی در جامعه.

از آنجا که دموکراسی به‌عنوان یک رژیم سیاسی در برابر انواع دیگر رژیم‌های غیردموکراتیک قرار می‌گیرد، مثل رژیم‌های سلطانی، پدرسالار، تمامیت‌گرا، اقتدارگرا و رژیم‌های ترکیبی مثل رژیم‌های اقتدارگرای انتخاباتی. اینک اگر برای اداره کشور ایران، سامان و رژیم دموکراتیک را ضروری بدانیم، دستکم هفت سؤال در برابر ما قرار می‌گیرد:
1. به‌طورکلی چرا رژیم دموکراتیک برای کشوری مثل ایران اهمیت دارد؟
2. آیا دموکراسی مدل حکمرانی بی‌نقصی است؟
3. چرا حکومت کنونی ایران دموکراتیک نیست؟
4. چرا تلاشهای دموکراتیک ایرانیان در 120 سال گذشته هنوز به ثمر نرسیده است؟
5. آیا برای رسیدن به رژیم دموکراتیک باید رژیم موجود را سرنگون کنیم؟
6. الگوی دموکراسی «ممکن» و عملی در ایران کدام است؟
7. چگونه می‌توان به این دموکراسی ممکن نزدیک شد؟

ایران برای توسعه کشور به ثبات سیاسی پویا یا دموکراتیک نیاز دارد. ایران کشور هشتادمیلیونی است که با انواع معضل‌ها (بی‌آبی، فقر گسترده، تراکمی از آسیب‌های اجتماعی، نابرابری‌ها، تبعیض‌ها و تهدیدهای بین‌المللی) روبه‌روست. هرکدام این معضل‌ها علل و درمان‌های گوناگونی دارد، اما یک درمان مادر و مشترک برای همه وجود دارد و آن هم این است که تا ایران در مسیر «توسعه» بلندمدت، پایدار و همه‌جانبه قرار نگیرد، «توانایی» لازم برای حل معضل‌های مذکور ایجاد نمی‌شود. کم‌آبی، فقر، حاشیه‌نشینی و انواع نابرابری را بدون توسعه و ایجاد توانایی اجرای آن در سطح کشور نمی‌توان حل کرد. اگر به تجربه کشورهای توسعه‌یافته نگاه کنید، (مثل شمال اروپا) می‌بینید که توسعه پایدار در کشورهایی اتفاق افتاده که «ثبات» پویای سیاسی داشتند و شرط ثبات پویای سیاسی، حرکت در چارچوب‌های دموکراتیک است. کشوری که جمعیت آن دوقطبی و به اکثریت ناراضی سیاسی و اقلیت پرقدرت ناپاسخگو تقسیم می‌شود، نمی‌تواند در مسیر توسعه پایدار حرکت کند و دائم درجا می‌زند.

ممکن است این پرسش پیش بیاید که پس چطور در طول سی سال گذشته، کشور چین با داشتن یک «رژیم اقتدارگرا» توانسته تغییرات و توسعه اقتصادی شگرفی به دست آورد و به قدرت اقتصادی دوم جهان تبدیل شود؟ توجه به این نکته بسیار مهم است که لازمه توسعه کشور، لزوماً داشتن رژیم دموکراتیک نیست و با رژیم اقتدارگرا هم می‌توان مثل چین، حداقل به توانایی‌های شگرف اقتصادی رسید؛ لذا در محافل محافظه‌کار ایران، به‌صراحت این گزاره را بیان می‌کنند که چرا ایران با رژیم مقتدر مذهبی فعلی نتواند به توسعه اقتصادی برسد؟

منبع: چشم‌انداز ایران شماره 134

@cheshmandaz_iran

https://bit.ly/3po6paf
1.2K views08:50
باز کردن / نظر دهید
2022-08-16 12:35:07 پاسداشت فریاد
شیلا قاسمخانی

جنبش‌های اجتماعی با تاریخچه‌ای پربار راهی برای فرستادن پیام قشری از مردم به کسانی است که در مسند قدرت‌اند و وظیفه‌ای جز خدمت به مردم و اعتلای جامعه ندارند. جنبش معلمان شاید آخرین سنگر مقاومت جامعه مدنی برای ایجاد گفت‌وگو بر سر مطالبات خود با ساختار قدرت باشد. این جنبش از دل طبقات مختلف جامعه شکل گرفت و نضج یافت. دستگیری گسترده معلمان در روزهای اخیر ما را بیش از همیشه به یاد دانش‌آموزانی می‌اندازد که در کپرها و روستاهای دورافتاده بدون امکانات، خیره به آموزگاری شده‌اند که نگران نان خود و فردای شاگردانشان است. حالا صدای الفباخوانی‌شان سرگشته‌تر از همیشه در پژواک کم‌طنین صدای کودکانه‌شان همراه با آموزگارانشان گویی به حبس رفته است.

معلمان نسبت به فردای ناایمن خود مضطرب‌اند؛ آن‌ها می‌گویند این پژواک نحیف را هم بشنوید. این نابرخورداری سازندگان آینده جامعه را ببینید. به معیشت معلم بها دهید که ذهن دغدغه‌مند بعید است بتواند با دست و دل بازی بذر مهر و آگاهی بپراکند. بعید است فرصت کند، اندیشه‌اش را پرورش دهد. حالا وجود جنبش معلمان فرصت ترمیم این زخم‌هاست. فرصتی که حتی اگر از سوی حکومت سوخت شود، باز علائم حیاتیاش باقی است. آیا جنبش‌ها از بین می‌روند؟ آیا صدایشان برای همیشه خاموش می‌شود؟

جنبش‌های اجتماعی از مشروطه تا به الآن وجود داشته و حکومت‌ها و دولت‌های مختلف چون قاجار و پهلوی و بعد از انقلاب ۵۷، در جمهوری اسلامی تلاش به حذف این جنبش‌های صنفی داشتند، اما عملاً موفق نشدند. به همین دلیل با جرئت می‌شود گفت به‌طورکلی تلاش برای شکست این جنبش‌ها تلاش بی‌حاصلی است. تجربه شخصی خودم و با توجه به عضویت در سازمان معلمان و تعاملی که با سایر تشکل‌ها داشتیم، به‌ویژه با کانون‌های صنفی که کارهای مشترکی انجام دادیم این جمع‌بندی را برای من ایجاد کرد. در بیست سال اخیر برخورد با برخی جریان‌ها باعث خاموشی یا به محاق رفتن آن‌ها شده است اما درباره جنبش معلمان این‌گونه نبوده است. جنبش صنفی-معلمی فراز و فرودهایی داشته، اما همان‌طوری که دیدید در طول بیست و یک سال گذشته یکی از فعال‌ترین جنبش‌های اجتماعی ایران بوده است. به همین دلیل حکومت باید جنبش‌ها و اعتراض‌های معلمان را به رسمیت بشناسد و این را فرصتی بداند برای بروز و ظهور واقعیت‌های جامعه حداقل در یکی از صنف‌ها، یعنی صنف معلمان.

فردین علیخواه، جامعه‌شناس، نیز ابتدا از اهمیت محیط اثرگذاری پیام می‌گوید و حکومت را نسبت به داشتن این دانش ترغیب می‌کند و در ادامه وجود و حضور جنبش‌ها را برای حکومت‌ها غنیمت می‌داند که می‌تواند ارتباط بدنه با حکومت را حفظ کنند و مانع از اغتشاشات پنهان و پراکنده شوند: «در بحث ارتباطات جمعی یکی از معیارهایی که بر انتقال پیام تأثیر می‌گذارد محیط پیام است، یعنی یا محیط پیام تقویت‌کننده اثرگذاری آن است یا اثرگذاری را کاهش می‌دهد. هم‌اکنون به دلایل مختلف نظیر ناتوانی در تحقق وعده‌های مختلف به مردم، بحران اقتصادی، فقدان چشم‌انداز روشن برای آینده و مسیر پیش‎رو، فرسودگی اجتماعی و شکاف بین دولت-ملت، محیط پیام به نفع حاکمیت سیاسی نیست. منظور آنکه هر پیامی که دستگاه‌های تبلیغاتی رسمی به سمت مردم ارسال می‌کنند به دلیل همان محیط پیام، اثرگذار نیست و گویی اصلاً وجود ندارد. از طرف دیگر، رسانه‌های غیررسمی، باز به خاطر همان محیط پیام حامی، بیشتر اثرگذارند و در شکل‌دهی به افکار عمومی نقش بیشتری دارند. بیایید همین بازنشستگان و معلمان را در نظر بگیریم. هر دو گروه در جامعه ایرانی منزلت اجتماعی خاصی دارند. یکی معلم است و یکی دیگر سالمند. در فرهنگ ایرانی احترام به هر دو معمولاً شدیداً توصیه می‌شود».

منبع: چشم‌انداز ایران شماره 134

@cheshmandaz_iran

https://bit.ly/3c0OwLB
1.5K views09:35
باز کردن / نظر دهید
2022-08-14 09:42:55 در غیاب سیمرغ
سید علی صالحی

شعر در هر شرایطی، فارغ از شکل و فرم و جریان و مضمون و رخسارِ کمی و کیفی، تنها به شرطی از پرده به در می‌شود که وقتِ سرودن و سپس کتابت، به توازنِ پنهان و آشکار و تعادلِ همه‌سویه رسیده باشد. این اشاره رو به شاعرانِ حرفه‌ای و مسلط به کار کلمه دارد، وگرنه در ایامِ تمرین و تجربه... تنها همان تمرین و تجربه مهم است، خاصه باید پُرکار بود در آغاز ممارستِ رؤیا و آفرینش. در این ایام، هر ناصح بی‌خبری که شما (شاعر تجربه‌گر و تجربه‌گرا) را به «آب کم جوی و تشنگی آموز» اندرز می‌دهد، موجود ناکاملی است، یا حِقد هجوم دارد. چرا...؟! شعر و خلاقیت کلمه، تنها با تمرین و پُرنویسی و پیمانه‌شکنی و شعله‌ور شدن در تکرار ... به مقام و مدارج مقبول می‌رسد؛ و نه هر سال و ماهی به ناله و نموره‌ای بسنده کردن. شاعری که در تاریخ ما با چند یا چندین شعر مؤثر افتاده است ما فقط همین چند شعر را از او دیده‌ایم که بر ملا، وگرنه بسیار سروده است، حالا خواسته یا ناخواسته، شرایط برای ارائه کل کار او مساعد نبوده و سپس طی روزگار مدید به فراموشی پناهیده شده است. با کم‌کاری نمی‌توان به توازن درونی و تعادل بیرونی (در حال پیشروی) دست یافت. در مکتبِ مهندسیِ تکلم (با رویکرد به شمایل شعر) سه میراث معین، قابل‌کشف و آموزه است. شعرِ دُرست و دانا، فرمانده این سه میراث است که سعی می‌کنم در ادامه سخن، دسترسی به راه این سه رؤیا را تسهیل کنم.

شعر در هر شرایطی و برآمدِ شرایطی که باشد، برای برون‌رفت از هر سکوت و هیچستانِ پیشانوشت مجبور است خود را به روح واژه معرفی کند؛ و فرصت می‌خواهد تا برای ورود به واژه، جان خود را کامل کند و این اتفاق، اتفاق در منزلت شاعر حرفه‌ای است که به ذهن شكار و زبان کمندمآبِ کلمه رسیده است: هم مولود را می‌شناسد، هم مسیر را. شعر در چنین سطحی، از هیچ ناپیدا (در اقلیم ضمیر) به سوی هیچ متن شده‌گی و متن پیشونده‌گی حرکت می‌کند: تکامل در حرکت؛ و در همین حوالی زمان و مکان است که با نظر به آن تثلیث، نزدیک شدن به‌منظور سه‌گانه ممکن می‌شود:
الف- شعر در اختیار اندیشه؛
ب- شعر برای شعر؛
ج- اندیشه در اختیار شعر.

شعر در اختیار اندیشه. این راسته تاریخی غرق در کالای «شعر مضمون» است؛ پرمشتری آسان‌یابِ و سهل‌پندار، که معمولاً پس و پیش جنبش‌های اجتماعی و مطالبه توده‌ها به کثرت در تولید تن می‌دهد، خاصه در آغاز پیدا شدن نشانگان مدرنیسم. مثلاً مقطع جنبش گیج مشروطیت. از شاعران همین دوره، نام‌ها بسیارند. از نسیم شمال تا شاعران دوره پنجاه‎وهفت زده‌گی. شعر از امکان زیبایی‌شناسیک به سمت جزیره «شعار» تبعید شد. هنوز و تا سال‌ها و دهه‌ها این جزیره شلوغ «بیرق فریاد» را در توفان‌های موسمی افراشته نگه خواهد شد. عواطف برای ما اعتبارند،‌ افراط در این حس شناور، به احساسات زده‌گی منجر می‌شود. احساسات به غلط جای «حس شعور» و «شعور حس» را اشغال می‌کند. در چنین سطح و سرودی، همه‌چیز به «منظور» تبدیل می‌شود. از نصایح موزون ناصرخسرو قبادیانی تا همین عصر اضافه‌زای سردرگم. استاد فریدون مشیری، چهره و نماینده باشعور این خطه خوشگل است؛ حتی عاشقانه‌ها نیز شهید همین مرتبه شبه حکیمانه می‌شوند، تا جایی که توده‌ها انتظار دارند شاعرشان نقش رسولان را به عهده بگیرد، و اگر در این راه (شعر اندیشه زده) هم هزینه داد، چه‌بهتر! خوفناک است که مردم از شاعر انتظار دارند رفتار مسیح مقدس را پیشه کند. مسیح جولجتای غُر و غیظ و شعار و شب‌کلاهِ جُغد، چراکه جای سیمرغ بزرگ و منجی ذهنی خالی است: شعر در مقام مبتذل شعار و عقاید ناپایدار و ابزاری. در چنین غیابی جز چکامه گوش‌خراش جغد، هیچ نرم نسیمی نمی‌وزد. ماشاءالله تاریخ ادبیات ما از این نوع گلادیاتورهای در تاریکی مانده فراوان دارد. حیف آرمان‌های انسانی که آلوده شعارهای بازاری شود، حیف شعر که شهید نق زدن‌های زودگذر شبه‌سیاسی و ظاهراً آرمانی.

شعر برای شعر، حالا با هر وسیله و به هر شیوه! یعنی شعر در اختیار شعر. آیا میسّر است؟ یا ما مجبوریم به بعضی تکلمات مُعوَج با شمایل صوری شعر، «چیز» دیگری بگوییم! آیا آوردن «چیز» توهین به این نوع ترانگی نیست؟ ما چه حق داریم وقتی چیزی در آشپزخانه ذهن ما «ته» می‌گیرد، آشپز را تحقیر کنیم. شاید ناتوانی ذوقی از سوی ماست. چرا آن‌قدر ظالم شده‌ایم که تنها برای رژه سربازان خود سلام نظامی می‌دهیم؟! بگو تو بنویس، پرت و پلا بنویس! مهم خلاقیت در نوشتن است. فضا را و قضا را بگردان. به تکرار کسالت‌آور پایان بدهید. حتی از سر تفنن، خدای را چه دیدی، شاید در این بوته بی‌صحرا، انفجار عظیمی رخ داد. اگر این شکل از جریان‌ها رفتنی هستند، خب تو زحمت غر زدن را کم کن و اگر ماندنی شدند، همه چشم‌های شهلا برای شما.

منبع: چشم‌انداز ایران شماره 134

@cheshmandaz_iran


https://bit.ly/3PshhP4
830 views06:42
باز کردن / نظر دهید
2022-08-10 13:02:00 انتظاری از آیت‌الله خامنه‌ای
مهدی غنی

سال 1361 در ساختمان ریاست‌جمهوری در خیابان فلسطین جنوبی با تعیین وقت قبلی با آقایان لطف‌الله میثمی و محسن شریف‌زاده خدمت رسیدیم. بگذریم که ما یک ربع دیر رسیدیم و شرمنده شدیم. مسائل مختلفی طرح شد و گفت‌وگوی خودمانی و صمیمانه‌ای بود، ازجمله گلایه کردیم که دوستان ما را از جبهه‌های جنگ اخراج می‌کنند و اگر موضع خودمان را بگوییم، نمی‌گذارند حتی به‌صورت بسیجی و ساده در جبهه بمانیم؛ ما هم بنا نداریم دروغ بگوییم و پنهان‌کاری کنیم. در پاسخ شما گفتید، نه نباید پنهان‌کاری کرد، شما مواضعتان آشکار بوده و رو بودید، ما هم علاقه‌مندیم همین‌طور رو بمانید، اما اینکه نمی‌گذارند در جبهه شرکت کنید اشتباه می‌کنند. مبارزه با استکبار انحصار به کسی ندارد و شما هم حق دارید در این صحنه حضور داشته باشید. گفتیم می‌گویند نماینده امام چنین فتوایی داده است که شماها حق ندارید در جبهه باشید. شما این را تکذیب کردید و گفتید اگر امام چنین نظری داشتند، باید به من می‌گفتند. چنین چیزی نیست و هر کس از من بپرسد من می‌گویم شما می‌توانید در جبهه‌ها حضور داشته باشید.

اکنون از آن گفت‌وگو نزدیک چهل سال می‌گذرد. ما به دلیل باورها، چه در جمع و چه فردی همچنان سعی کردیم بدون پنهان‌کاری و فرصت‌طلبی، آنچه را به نفع انقلاب و مردم می‌یافتیم بگوییم و دنبال کنیم، چوب آن را هم خوردیم. دیگرانی هم سعی کردند هرچه بیشتر مانع ما و امثال ما شوند که نکند ما نظام یا مردم را به بیراهه کشانیم. اکنون با همان رویه بدون پنهان‌کاری -که مورد توصیه شما هم بود- به نظر می‌آید برخی مسائل را باید در میان گذاشت. شاید دیگر فرصتی برای من و امثال من نباشد.

پس از سرکوب 15 خرداد 42 و بسته شدن فضای سیاسی کشور، شاهد شکل‌گیری هم‌آوایی و هم‌نوایی میان نیروهای سیاسی و دلسوز کشور بودیم. روحانیون و بازاری‌ها و دانشگاهیان مبارز یکدیگر را پشتیبانی و همراهی می‌کردند. حتی میان نیروهای مذهبی و غیرمذهبی هم روابطی احترام‌آمیز و همدلانه ایجاد شده بود. ماجرای مارکسیست شدن عده‌ای از اعضای سازمان مجاهدین در سال 54 و دگماتیسم و فرصت‌طلبی آنان که منجر به برادرکشی و تفرقه‌افکنی عمیق میان نیروهای سیاسی آن زمان شد، نقطه عطفی در مبارزات عدالت‌خواهانه کشور بود. از آن زمان صف‌بندی جدیدی شکل گرفت و هر کس به تناسب دیدگاهی که نسبت به آن ماجرا داشت مسیری در پیش گرفت که هنوز ادامه دارد.

اقلیتی هم به این باور رسیدیم که این انحراف، در افکار و برداشت‌ها و خلقیات گذشته ریشه داشته و همه ما که زمانی مدافع آن گفتمان بودیم به این افکار و رویه‌ها مبتلاییم و چنانچه این پاک‌سازی درونی صورت نگیرد، علی‌رغم طرد و نفی آن جریان خاص به شکلی دیگر تکرارکننده آن خواهیم بود.

پس از براندازی رژیم شاه، اینان همچنان به مشی براندازی معتقد بودند، اما این بار براندازی نیروهای سیاسی غیرخود - در ابتدا مارکسیست‌ها و مجاهدین- را در دستور کار قرار داده بودند. پس از آن نیز این براندازی و طرد و حذف، شامل سایر نیروهای غیرخودی - به ترتیب قد- شد. به این ترتیب پروژه حذف غیرخودی‌ها به جای اصلاح و بالندگی و رشد آن‌ها رقم خورد. هر کس بر این روند صحه می‌گذاشت موجه و خودی و مؤمن شمرده می‌شد و آنکه در درستی این مسیر تردید می‌کرد ناخالص و ناصالح قلمداد شد. همین فرهنگ و رویه توسط رجوی در میان هواداران ترویج می‌شد. او به‌صورت پنهان مشی براندازی را در نظر داشت و دنبال توجیه و جا انداختن آن در میان نیروهای خود بود. زمانی که تعدادی از حزب‌اللهی‌ها شعار مرگ بر منافق سر دادند بر اساس این شعار تحلیلی در میان مسئولان تشکیلاتی پخش کردند که حکومت تضادش را با ما مطلق کرده و ما هم باید برای براندازی و برخورد نظامی آماده شویم.

منبع: چشم‌انداز ایران شماره 134

@cheshmandaz_iran

https://bit.ly/3Jpa29i
1.5K views10:02
باز کردن / نظر دهید
2022-08-08 07:32:27 راهبردهای امام حسین (ع) در روز عاشورا
لطف‌الله میثمی

در پی مرگ معاویه‌بن‌ابی‌سفیان، مأموران دارالاماره او در مدینه، امام حسین (ع) را به آنجا احضار کردند. امام با سوارکاران بنی‌هاشم، به دارالاماره رفت. آن‌ها بدعتی در اسلام گذاشتند که به زور، از امام حسین (ع) برای یزید بیعت بگیرند. معمولاً مردم داوطلبانه بیعت می‌کنند، نه اینکه زورمدارانه بیعت را «بگیرند». امام حسین (ع) آگاهانه، خط‌مشی «عدم‌بیعت با یزید» را اعلام کرد و ازآنجاکه با سوارکاران خود آمده بود، نتوانستند او را دستگیر یا ترور کنند. امام، بر سر مرقد پیامبر اکرم (ص)، حاضرشده و پس از ادای احترام و نیایش با خداوند، شبانه، راه مکه را در پیش می‌گیرد. 

خط‌مشی عدم بیعت با یزید، از زمینه‌های فراوان مردمی به شرح زیر برخوردار بود: نخست اینکه صلح امام حسن (ع) با معاویه، مدت 20 سال بود که به‌صورت یک قانون‌اساسی، مورد احترام همگان قرار داشت. این صلح‌نامه 10 سال در زمان حیات امام حسن (ع) و 10 سال نیز در زمان حیات امام حسین (ع) اعتبار داشت و بدان عمل می‌شد. 
دوم، اینکه معاویه برای اعمال و تثبیت جانشینی فرزندش یزید، همه رجالی را که با این جانشینی مخالف بودند، به شکل‌های مختلف، از سر راه برداشت. 
در کوفه، قیامی رخ داد که تمام ویژگی‌های یک قیام مردمی و توحیدی را داشت و ازآنجاکه کوفه، به‌لحاظ ژئوپلیتیک، دژ بلاد اسلامی بود، اگر امام حسین (ع) به آنجا می‌رفت و دعوت آن‌ها را لبیک می‌گفت، بدون اینکه جنگی رخ دهد، بر تمامی بلاد اسلامی مسلط می‌شد. دقت و تحقیق در قیام کوفه، زمینه‌های مردمی خط‌مشی و قیام امام حسین (ع) را نشان می‌دهد.
چهارم، اینکه عملکرد یزید و ویژگی‌های او و بیعت‌گرفتن به‌زور از رجال، نشان می‌داد که زمینه‌های مردمی ندارد و تنها با اعمال زور است که می‌تواند حکومت خود را تثبیت کند.

رشد و گسترش کاروان حسینی، به‌لحاظ کیفی و رجالی که در آن کاروان شرکت داشتند، به حدی بود که عقل را از سر یزید و ابن‌زیاد و شمر، ربوده بود و لشکریان زیادی را برای سرکوب قیام کوفه، تجهیز کردند. درنهایت، با نیرویی فوق‌العاده طاقت‌فرسا که چندین برابر ظرفیت تحمل قیام‌گران کوفه بود، آن قیام را سرکوب کردند. آن‌ها تا آنجا که توانستند، با کمک زر و زور و تزویر، بخشی از رجال و مردم را خریدند که مطلب مستقلی را می‌طلبد.

راهبرد اصلی امام حسین (ع) با الهام از قرآن و سنت قطعیه پیامبر اکرم (مباهله)، این است که در هر گروهی –به هر میزانی از بسته‌بودن و فرقه‌مندی که باشند و حتی اگر همبستگی خونی و نژادی داشته باشند- گروه بالنده‌ای وجود دارد که به اعتبار این جریان و گروه بالنده، می‌توان در دل آن گروه، پایگاه‌سازی یا طبقه‌سازی درونی کرد. این روشی است که با جدیدترین دستاوردهای نظامی و سیاسی روز همخوانی دارد. 

منبع: چشم‌انداز ایران شماره ۹۴

@cheshmandaz_iran

https://bit.ly/3vHHZfy
1.2K views04:32
باز کردن / نظر دهید
2022-08-04 15:37:18 منافع ملی و چند راهکار ساده
لطف‎الله میثمی

به لحاظ راهبردی روندی که در منطقه خاورمیانه در حال شکل ‌گرفتن است، ایران و منافع ملی ایرانیان را تهدید می‌کند. امریکا و اسرائیل در حال رهبری ائتلافی از کشورهای عربی هستند. باید کاری کرد این ائتلاف شکل نگیرد، هرچند کشورهای عربی حاضر نیستند هژمونی اسرائیل را به راحتی در منطقه بپذیرند؛ چراکه وجه دیگر این پذیرش این است که مردم منطقه آن را برنمی‌تابند و واکنش نشان می‌دهند. برای نمونه در جنگ 33 ‌روزه‌ای که بین اسرائیل و حزب‌الله لبنان در سال ۲۰۰۶ درگرفت، پیش از آن ائتلافی بین امریکا، اسرائیل و امارات شکل گرفته بود و هدف آن ائتلاف این بود که کار حزب‌الله لبنان را تمام کند تا چیزی به نام آن وجود نداشته باشد، اما در جریان مقاومت و تهاجم با روش جنگ غیرمتقارن رزمندگان حزب‌الله بر اساس آنچه مطبوعات غرب نوشته‌اند، مردم کشورهای عربی که هر روز و شب از طریق تلویزیون این رویارویی‌ها را می‌دیدند نسبت به سران کشورهای خود به خشم آمده و دیگ ناسیونالیسم عرب به جوش آمد. این جوشش ناسیونالیسم عربی داشت به انزوای سران عربستان و امارات می‌انجامید و ادامه جنگ به ضرر آن‌ها تمام می‌شد. اینجا بود که سران کشورهای عرب به امریکا فشار آوردند و امریکا نیز به ‌نوبه خود بر اسرائیل فشار آورد تا جنگ تمام شود. اکنون نیز اگر چنین ائتلافی بین امریکا، اسرائیل و کشورهای عرب با هژمونی اسرائیل شکل بگیرد، طبیعی است که مردم این کشورها بیکار نخواهند نشست و واکنش نشان می‌دهند.

در رأس آن چیزهایی که این روابط را مخدوش کرده حمله‌ای است که گروه خودسر و افراطی به سفارت عربستان در تهران و به کنسولگری آن کشور در مشهد انجام دادند که به هیچ‌وجه منطقی نبود. در واکنش به آن بود که کشورهای عربی منطقه به رهبری عربستان سفرای خود را از ایران فراخواندند و رابطه ایران و عربستان تیره و تار شد. آنچه قابل تقدیر است این بود که تمامی مسئولان اعم از رئیس‌جمهور و معاون اولش، رئیس مجلس و وزیر امور خارجه همگی این تهاجم را محکوم کردند، اما کسانی که این حادثه را به وجود آوردند تنبیه نشدند و برعکس جایگاه‌هایی نیز پیدا کردند. با توجه به جایگاهی که مقام رهبری در قانون اساسی داشته و اینکه عملاً سیاست خارجی با رهنمودهای ایشان انجام می‌گیرد، به نظر می‌رسد اگر ایشان هم این رخداد و مشابه آن را به‌شدت محکوم کنند، راهکاری ساده و بدون هزینه، ولی بسیار اثرگذار و پرثمر خواهد بود که سبب بهبود روابط ایران و عربستان می‌شود و گامی علیه ائتلافی است که در بالا از آن یاد شد.

مرحوم امام در ابتدای انقلاب با نظم مستقر در جهان و شورای امنیت مخالفت کردند و آن را حق توحش نامیدند و گفتند معنی ندارد چند قدرت و ابرقدرت سرنوشت جهان را رقم بزنند، اما بعد از هشت سال دفاع مقدس، ایشان قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفتند و گفتند این امر تاکتیکی نبود و استراتژیک است و نشان دادند به زمان بیشتری برای مقابله با چنین نظمی نیاز است. سزاوار بود بعد از این پذیرش، مسئولان مملکت این راهکار را ادامه می‌دادند و به جای جنگ راه تعامل سازنده با جهان را در پیش می‌گرفتند، نه اینکه سال‌ها بعد به فکر برجام بیفتند.

ضمن تأیید این مطلب که سلطه، توسعه‌طلبی، استثمارگرایی و امپریالیسم امریکا جهان را بی‌ثبات کرده و موجب جنگ‌ها و کودتاهای بسیاری شده، ازجمله کودتا علیه دولت قانونی دکتر مصدق و تهاجم بی‌ثمر و ویرانگر به کشورهای افغانستان، عراق، لیبی و سوریه، با وجود این باید این ویژگی سلطه و هژمونی‌طلبی امریکا را از مردم آن تفکیک کرد؛ بنابراین وقتی‌که مرگ بر امریکا را یکی از ارکان جمهوری اسلامی می‌نامیم، باید توجه کنیم امریکا، هم وجه سلطه و توسعه‌طلبی دارد و هم استاد دانشگاه، دانشجو، پزشک و پرستار و کارگر و کشاورز. وقتی در نماز جمعه چنین شعارهایی سر داده می‌شود در همان شب تلویزیون‌های امریکا این شعارها را بزرگ‌نمایی کرده و ملت امریکا را علیه ایران بسیج می‌کنند. اگرچه چند بار مسئولان ما توضیح داده‌اند که منظور از امریکا مردم امریکا نیست، اما این توضیحات نمی‌تواند این شعار و تأثیر آن بر مردم امریکا را کمرنگ کند.


منبع: سرمقاله چشم‌انداز ایران شماره 134

@cheshmandaz_iran

https://bit.ly/3cRhf5G
1.8K views12:37
باز کردن / نظر دهید
2022-08-03 12:03:43
یکصدوسی‌وچهارمین شماره نشریه چشم‌انداز ایران منتشر شد

@cheshmandaz_iran
1.8K views09:03
باز کردن / نظر دهید