Get Mystery Box with random crypto!

چیکسای

لوگوی کانال تلگرام chiiksay — چیکسای چ
لوگوی کانال تلگرام chiiksay — چیکسای
آدرس کانال: @chiiksay
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 1.01K
توضیحات از کانال

#چیکسای یعنی؛
شب سرد و پر ستاره ای پس از بارش برف...
insta: Instagram.com/_u/Chiiksay

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 3

2020-11-06 14:29:27 بيا برويم به صد و پنجاه سال قبل...
به خانه های حوض دار، به اتاق های تو در تو...
من، پاييز كه شد انار دان كنم برايت با گلاب و شكر!
شب ها درز پنجره ها را با ملافه بگيری كه سرما توی تنمان نرود.
بنشينيم دور كرسی، از حجره بگويی برايم و كسب و كارت. لبخند بزنم و سيب پوست كنم بعد از شامت بخوری كه خستگی در كنی،
دراز كشيده باشی، لا به لای حرف هايت سكوت بشود، دنبال چشم هايت بدود نگاهم، بفهمم كه خوابی و لحاف را روی تنت صاف و صوف كنم...
بيا برويم به صد وپنجاه سال قبل...
به همان جايی كه تا زمان پير شدنمان، يادم نيايد كِی گفتی دوستم داری، يادم نيايد كِی كادوهای يک دفعه ای گرفته باشی برايم،
ولی خوب بخاطر بياورم لا به لای ملافه هايی كه لای درزهای پنجره ميگذاشتی چقدر "دوستت دارم" بوده...
بيا برويم به صد و پنجاه سال قبل...
به واقعيت، به پای هم ديگر پير شدن، به ماندن، به با لباس سفيد رفتن با كفن سفيد برگشتن...
بيا فاصله بگيريم از امروزی بودن ها، از ماهگرد گرفتن ها و سالگرد گرفتن ها، از كادو های يک دفعه ای، از دوستت دارم های تلگرامی، از امروز بودن ها و فردا رفتن ها...
بيا فاصله بگيريم از اين همه مجازی بودن، بيا برايت انار دان كنم با گلاب و شكر، بيا لای درزهای پنجره ها را با ملافه بگير كه سرما توي تنمان نرود، بيا اصلا حرفی نزن نگو دوستم داری اما واقعی باش...
اين دنيای امروز دارد حال همه را بهم می زند...

@Chiiksay
2.4K viewsA M, 11:29
باز کردن / نظر دهید
2020-11-05 23:08:15 @chiiksay
1.6K viewsA M, 20:08
باز کردن / نظر دهید
2020-11-05 22:57:07 آرامِ آرامم...
نه افسوسِ گذشته‌ای دارم امروز، نه نگرانیِ آینده‌ای. نه در خیالِ سقوطم، نه در حسرتِ پرواز. نه می‌خواهم تأیید بگیرم از کسی، نه می‌خواهم تغییر بدهم کسی را. نه می‌خواهم دوستم بدارد کسی به اجبار، نه می‌خواهم دوست بدارم کسی را به شرط... آدم‌ها و خاطره‌ها و آینده را به حالِ خودشان گذاشته‌ام.
دارم تلاش می‌کنم آدمِ بهتری باشم، ولی قبل از آن با خودم طی کرده‌ام که اگر نشد، هیچ اشکالی ندارد.
این روزها هدف‌مندتر از قبلم، با این تفاوت که دیگر نمی‌گذارم هدف‌ها، لذت زیستن در اکنون را از من بگیرند.
من برای هیچ رسیدن و موفق شدنی عجول نخواهم بود، عجولانه عبور کردن؛ فرصت تماشای قشنگی‌های مسیر را از من سلب می‌کند.
بعد از این می‌خواهم شادی‌های کوچک هر لحظه‌ را بغل بگیرم، با طمأنینه عبور کنم و با طمأنینه به مقصد برسم.


@Chiiksay
1.7K viewsA M, 19:57
باز کردن / نظر دهید
2020-11-05 22:56:52 من ااااومدددددددم
دم همتون گرم که هنوز پیشمون هستین
1.4K viewsA M, 19:56
باز کردن / نظر دهید
2020-10-04 23:17:41

سالمندان را دوست داشتم 
اما سالمندي را نه
پيري همه چيز را از آدم ميگرفت
از حافظه گرفته تا قواي جنسي
ميداني که ديگر آخر خطي
فعل هايت همه ماضي ميشوند
تقريبا مانند ميزباني هستي که دوست دارد آزاد باشد
اما در عين حال ميداند که به زودي کسي زنگ در را خواهد زد
منتظر مرگ بودن 
بدتر از خود مرگ است.


چارلز بوکوفسکی
@chiiksay
2.0K views✓ادمین✓, 20:17
باز کردن / نظر دهید
2020-10-03 12:51:21 ای ستاره‌ها که از جهان دور
چشم‌تان به چشم بی‌فروغ ماست
نامی از زمین و از بشر شنیده‌اید؟
در میان آبی زلال آسمان
موج دود و خون و آتشی ندیده‌اید؟

این غبار محنتی که در دل فضاست
این دیار وحشتی که در فضا رهاست
این سرای ظلمتی که آشیان ماست
در پی‌تباهی شماست!

گوش‌تان اگر به نالهٔ من آشناست،
‌از سفینه‌ای که می‌رود به سوی ماه،
از مسافری که می‌رسد ز گرد راه،
‌از زمین فتنه‌گر حذر کنید!
پای این بشر اگر به آسمان رسد
روزگارتان چو روزگار ما سیاست

ای ستاره‌ای که پیش دیدهٔ منی
باورت نمی‌شود که در زمین،
هرکجا به هر که می‌رسی،
خنجری میان پشت خود نهفته است!
پشت هر شکوفهٔ تبسمی،
خار جانگزای حیله‌ای شکفته است!

آن‌که با تو می‌زند صلای مهر،
جز به فکر غارت دل تو نیست!
گر چراغ روشنی به راه توست،
چشم گرگ جاودان گرسنه‌ای است!

ای ستاره
ما سلام‌مان بهانه است
عشق‌مان دروغ جاودانه است!
در زمین زبان حق بریده‌اند،
حق، زبان تازیانه است!
وانکه با تو صادقانه درد‌دل کند،
‌های های گریهٔ شبانه است!

ای ستاره باورت نمی‌شود:
در میان باغ بی‌ترانهٔ زمین
ساقه‌های سبز آشتی شکسته است
لاله‌های سرخ دوستی فسرده است
غنچه‌های نورس امید
لب به خنده وانکرده، مرده است!
پرچم بلند سرو راستی
سر به خاک غم سپرده است!

‌ای ستاره، باورت نمی‌شود:
‌آن سپیده‌دم که با صفا و ناز
در فضای بی‌کرانه می‌دمید،
دیگر از زمین رمیده است
این سپیده‌ها سپیده نیست
رنگ چهرهٔ زمین پریده است!

آن شقایق شفق که می‌شکفت
عصر‌ها میان موج نور،
دامن از زمین کشیده است
سرخی و کبودی افق
قلب مردم به خاک و خون تپیده است!
دود و آتش به آسمان رسیده است!

ابرهای روشنی که چون حریر،
‌بستر عروس ماه بود،
پنبه‌های داغ‌های کهنه است!

ای ستاره، ای ستارهٔ غریب!
‌از بشر مگوی و از زمین مپرس
زیر نعرهٔ گلوله‌های آتشین
از صفای گونه‌های آتشین مپرس
زیر سیلی شکنجه‌های دردناک
از زوال چهره‌های نازنین مپرس
‌پیش چشم کودکان بی‌پناه
از نگاه مادران شرمگین مپرس
در جهنمی که از جهان جداست
در جهنمی که پیش دیدهٔ خداست
از لهیب کوره‌ها و کوه نعش‌ها
از غریو زنده‌ها میان شعله‌ها
بیش از این مپرس
بیش از این مپرس

ای ستاره، ای ستارهٔ غریب!

ما اگر ز خاطر خدا نرفته‌ایم
پس چرا به داد ما نمی‌رسد؟
ما صدای گریه‌مان به آسمان رسید
از خدا چرا صدا نمی‌رسد؟

بگذریم ازین ترانه‌های درد
بگذریم ازین فسانه‌های تلخ
بگذر از من ای ستاره، شب گذشت
قصهٔ سیاه مردم زمین
بسته راه خواب ناز تو
می‌گریزد از فغان سرد من
گوش از ترانه بی‌نیاز تو!

ای که دست من به دامنت نمی‌رسد
اشک من به دامن تو می‌چکد

با نسیم دلکش سحر
‌چشم خستهٔ تو بسته می‌شود
بی تو در حصار این شب سیاه
عقده‌های گریهٔ شبانه‌ام
‌در گلو شکسته می‌شود
شب به خیر...!

*فریدون مشیری, ابر و کوچه*
@chiiksay
1.8K views✓ادمین✓, 09:51
باز کردن / نظر دهید